قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ

نگذاریم صدای حاج همت در درونمان گم شود

صدای همت هنوز می آید!

به بهانه ی شروع عملیات خیبر در اسفند ماه 1362

 تهران- زمستان 1362

شهر را نا امیدی فرا گرفته. فریاد یأس گوش امید را کَر کرده است. روزهای سرد زمستان یکی یکی تمام می شوند و شب ها در این معرکه ی نفس گیر یأس و امید دوست داشتنی ترند.

زمستان سال شصت و دو با تمام قوا از راه رسیده است. چند ماهی است پیروزی چشمگیری در جبهه ها اتفاق نیفتاده است. شیرینی فتح خرمشهر که خدا آزادش کرده بود آرام آرام از ذهن ها پاک شده است. حالا مردم همه می گویند کاش جنگ، بعد از فتح خرمشهر تمام می شد. رادیو و تلویزیون اخبار پیروزی های نصفه و نیمه ی عملیات ها را مخابره می کند. هیچ کدامشان شبیه فتح خرمشهر نیست. عملیات مسلم ابن عقیل کمی بیشتر از مسلم در کوفه توفیق پیدا می کند و این بار کربلای یاران حسین (ع) در "محرم"، "دهلران" می شود و "عین خوش".

 پادگان دوکوهه – زمین صبحگاه – بهمن 1361

نیروهای لشگر 27 محمدرسول الله(ص) گردان به گردان گوشه گوشه ی زمین صبحگاه نشسته اند و چشم دوخته اند به دهان فرمانده گردان. فرماندهان عملیات را  تشریح می کنند. خاک منطقه رمل است. مراقب کمین های دشمن باشید و ...

صدای همت هنوز می آید!

فکه - منطقه عملیات والجفر مقدماتی

دشمن از قبل در جریان عملیات قرار گرفته است. میادین مین یکی پس از دیگری در مسیر نیروهای ایرانی در نظر گرفته شده است. سیم خاردارهای حلقوی گاهی حتی شش حلقه در کنار هم لابه لای میدان های مین روی زمین ریخته شده است. کانال هایی به عرض 2 تا 9 متر در دل زمین جا خوش کرده اند. یکی از این کانال ها قتلگاه گردان کمیلی ها شده است. دیگری محل عروج گردان حنظله ای ها. حالا فکه قتلگاهی است که جای جایش را خون یاران آخرالزمانی سیدالشهدا (ع) رنگین کرده است.

بعد از عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد تحولات نظامی و سیاسی منطقه دچار تحول شد و وزنه ی این تحولات به سمت ایران سنگینی کرد. بعد از این پیروزی غرور آفرین قدرت ایران پای میز مذاکرات سیاسی دو چندان شد و عراق و حامیانش به خصوص آمریکا باید این شرایط را به نفع خودشان تغییر می دادند. شوکی که بعد از این فتح عظیم به نیروهای عراقی وارد شده بود قوای روحی آن ها را به شدت تضعیف کرده بود. بهترین راه برای خروج ارتش عراق از این بحران آتش بس بود. پیشنهاد آتش بس از سوی مذاکره کنندگان غربی مطرح شد و در پی آن نظراتی در خصوص ادامه ی جنگ در بین سران سیاسی و نظامی کشور به میان آمد که شرح و تفصیل آن در این یادداشت نمی گنجد. و سرانجام تمام تلاش های دیپلمات های غربی و در رأس آن ها کسینجر که در روزنامه ی واشینگتن پست صریحاً از آتش بس دفاع کرده بود «به نفع ماست که هرچه زودتر در این منطقه آتش بس برقرار کنیم» با تدبیر امام خمینی(ره) که فرمودند:

 «ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم، امروزی که ما قدرت داریم ... این معنای آتش بس نیست، این معنای صلح نیست.» بر باد رفت و ایران بر ادامه ی جنگ تا به دست آوردن برتری سیاسی – نظامی پافشاری کرد.

عملیات های مسلم ابن عقیل، محرم و در پی آن والفجر مقدماتی و والفجر1 و 2 و3 و 4 پس از فتح خرمشهر انجام شد و به موفقیت های تعیین کننده ای منتهی نشد. قبل از عملیات مسلم، عملیات رمضان در وسعت بیشتری انجام شد که آن هم به دلیل اعمال تغییرات در آرایش دشمن به تمامی اهداف از قبل تعیین شده ی خود نرسید.

زمزمه هایی مبنی بر اینکه جنگ به بن بست رسیده است و ادامه جنگ به نفع عراق است و این فرسایشی شدن جنگ چیزی جز تضعیف روحیه ی رزمندگان اسلام ندارد، در بین سیاسیون و نظامی ها و حتی در بدنه ی جامعه در میان مردم به گوش می رسید. تبلیغات رسانه ای دشمن در تخریب روحیه ی مردم ایران بی تأثیر نبود. باید تدابیری جدید برای ادامه ی جنگ در نظر گرفته می شد.

شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین(ع) در عملیات خیبر شب هنگام یاران عاشوراییش را جمع کرد. همه جا را تاریک کرد. حسین وار بیعتش را از یارانش برداشت و گفت: «هر کس می تواند بماند و هر کس نمی تواند، آزاد است که برود.» کسی نرفت. نزدیک صبح حاج حسین بر اثر اصابت ترکش دست راستش را از دست داد

فتح خیبر اینبار نه در حجاز که در طلاییه

فرماندهان نظامی ایران با انتخاب هور و طراحی عملیاتی آبی خاکی ابتکار عمل را به دست گرفتند و جنگ را وارد مرحله جدیدی کردند. با فرمان این روزهای امام خمینی (ره) که به رزمندگان اسلام حسین وار جنگیدن را توصیه کردند و توجیه نیروها از به نتیجه رسیدن اهداف عملیات و اینکه یگان های زرهی عراق توان مقابله در هور را ندارند، روحیه ی رزمندگان ایران بالا رفت و همه چیز برای رقم زدن بیت المقدسی دوباره فراهم شد.

سرانجام در ساعت 20:30 مورخ 3/12/1362 عملیات خیبر با رمز یا رسول الله(ص) آغاز شد.

خیبر هر چند به اهداف اصلیش نرسید اما در جریان عملیات نیروهای ایران به شهر القرنه عراق هم رسیدند و بخشی از آن را به تصرف خود درآوردند. مردم عراق با مشاهده ی آنان به استقبال آمده، سر راه آنها گوسفند قربانی کردند. تردد ماشین ها روی جاده ی بصره – بغداد توسط نیروهای ایرانی قطع شد و این ظفرها ارتش عراق را به هم ریخت. آشفتگی دشمن به گونه ای بود که در شهر العماره وضعیت فوق العاده اعلام کردند و بلافاصله برای مقابله با این وضعیت نیروهای خود را با هلی کوپتر به منطقه اعزام کردند.

خیبر در طلاییه در زیر آتش سهمگین دشمن مرد می طلبید. «هر کس در طلاییه ایستاد اگر در کربلا هم بود می ایستاد.» شهید حجت الاسلام میثمی که در طلاییه حضور داشته است گوینده ی این جمله است.

شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین(ع) در عملیات خیبر شب هنگام یاران عاشوراییش را جمع کرد. همه جا را تاریک کرد. حسین وار بیعتش را از یارانش برداشت و گفت: «هر کس می تواند بماند و هر کس نمی تواند، آزاد است که برود.» کسی نرفت. نزدیک صبح حاج حسین بر اثر اصابت ترکش دست راستش را از دست داد.

خیبر بود که با تمام خوبی هایش همت را از ما گرفت و این فرمانده ی شجاع لشگر 27 را بی سر وارد بهشت کرد.

خیبر مردانگی مهدی باکری فرمانده لشگر31 عاشورا را نشان داد. کسی که برایش پیکر برادرش حمید جانشین لشگر 31 عاشورا، با پیکر بسیجی های لشگر فرقی ندارد و حمید را در مجنون رها کرد تا خودش هم مجنون شود.

خیبر هر چند حاج همت را از ما گرفت و حاج مهدی را بی برادر کرد این تلخی تا ابد در دل عشاق باقی خواهد ماند اما روح تازه ای در جان مردم دمید و امید را دوباره به شهر برگرداند و فتح خرمشهر را شیرین تر کرد.

تهران – زمستان 1389

حالا من و تو نباید هرگز اجازه دهیم که صدای حــاج همـــت در درونمان گم شود، این سردار خیبر باید قلعه قلب ما را نیز فتح کند. باید در این روزگار همچون یاران حاج حسین حتی اگر همه جا تاریک شد سید علی را تنها نگذاریم و باید مانند حمید ،حسین وار وارد جنگ شویم و حسین وار به شهادت برسیم. انشالله.


نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

نگذاریم صدای حاج همت در درونمان گم شود

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ

صدای همت هنوز می آید!

به بهانه ی شروع عملیات خیبر در اسفند ماه 1362

 تهران- زمستان 1362

شهر را نا امیدی فرا گرفته. فریاد یأس گوش امید را کَر کرده است. روزهای سرد زمستان یکی یکی تمام می شوند و شب ها در این معرکه ی نفس گیر یأس و امید دوست داشتنی ترند.

زمستان سال شصت و دو با تمام قوا از راه رسیده است. چند ماهی است پیروزی چشمگیری در جبهه ها اتفاق نیفتاده است. شیرینی فتح خرمشهر که خدا آزادش کرده بود آرام آرام از ذهن ها پاک شده است. حالا مردم همه می گویند کاش جنگ، بعد از فتح خرمشهر تمام می شد. رادیو و تلویزیون اخبار پیروزی های نصفه و نیمه ی عملیات ها را مخابره می کند. هیچ کدامشان شبیه فتح خرمشهر نیست. عملیات مسلم ابن عقیل کمی بیشتر از مسلم در کوفه توفیق پیدا می کند و این بار کربلای یاران حسین (ع) در "محرم"، "دهلران" می شود و "عین خوش".

 پادگان دوکوهه – زمین صبحگاه – بهمن 1361

نیروهای لشگر 27 محمدرسول الله(ص) گردان به گردان گوشه گوشه ی زمین صبحگاه نشسته اند و چشم دوخته اند به دهان فرمانده گردان. فرماندهان عملیات را  تشریح می کنند. خاک منطقه رمل است. مراقب کمین های دشمن باشید و ...

صدای همت هنوز می آید!

فکه - منطقه عملیات والجفر مقدماتی

دشمن از قبل در جریان عملیات قرار گرفته است. میادین مین یکی پس از دیگری در مسیر نیروهای ایرانی در نظر گرفته شده است. سیم خاردارهای حلقوی گاهی حتی شش حلقه در کنار هم لابه لای میدان های مین روی زمین ریخته شده است. کانال هایی به عرض 2 تا 9 متر در دل زمین جا خوش کرده اند. یکی از این کانال ها قتلگاه گردان کمیلی ها شده است. دیگری محل عروج گردان حنظله ای ها. حالا فکه قتلگاهی است که جای جایش را خون یاران آخرالزمانی سیدالشهدا (ع) رنگین کرده است.

بعد از عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد تحولات نظامی و سیاسی منطقه دچار تحول شد و وزنه ی این تحولات به سمت ایران سنگینی کرد. بعد از این پیروزی غرور آفرین قدرت ایران پای میز مذاکرات سیاسی دو چندان شد و عراق و حامیانش به خصوص آمریکا باید این شرایط را به نفع خودشان تغییر می دادند. شوکی که بعد از این فتح عظیم به نیروهای عراقی وارد شده بود قوای روحی آن ها را به شدت تضعیف کرده بود. بهترین راه برای خروج ارتش عراق از این بحران آتش بس بود. پیشنهاد آتش بس از سوی مذاکره کنندگان غربی مطرح شد و در پی آن نظراتی در خصوص ادامه ی جنگ در بین سران سیاسی و نظامی کشور به میان آمد که شرح و تفصیل آن در این یادداشت نمی گنجد. و سرانجام تمام تلاش های دیپلمات های غربی و در رأس آن ها کسینجر که در روزنامه ی واشینگتن پست صریحاً از آتش بس دفاع کرده بود «به نفع ماست که هرچه زودتر در این منطقه آتش بس برقرار کنیم» با تدبیر امام خمینی(ره) که فرمودند:

 «ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم، امروزی که ما قدرت داریم ... این معنای آتش بس نیست، این معنای صلح نیست.» بر باد رفت و ایران بر ادامه ی جنگ تا به دست آوردن برتری سیاسی – نظامی پافشاری کرد.

عملیات های مسلم ابن عقیل، محرم و در پی آن والفجر مقدماتی و والفجر1 و 2 و3 و 4 پس از فتح خرمشهر انجام شد و به موفقیت های تعیین کننده ای منتهی نشد. قبل از عملیات مسلم، عملیات رمضان در وسعت بیشتری انجام شد که آن هم به دلیل اعمال تغییرات در آرایش دشمن به تمامی اهداف از قبل تعیین شده ی خود نرسید.

زمزمه هایی مبنی بر اینکه جنگ به بن بست رسیده است و ادامه جنگ به نفع عراق است و این فرسایشی شدن جنگ چیزی جز تضعیف روحیه ی رزمندگان اسلام ندارد، در بین سیاسیون و نظامی ها و حتی در بدنه ی جامعه در میان مردم به گوش می رسید. تبلیغات رسانه ای دشمن در تخریب روحیه ی مردم ایران بی تأثیر نبود. باید تدابیری جدید برای ادامه ی جنگ در نظر گرفته می شد.

شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین(ع) در عملیات خیبر شب هنگام یاران عاشوراییش را جمع کرد. همه جا را تاریک کرد. حسین وار بیعتش را از یارانش برداشت و گفت: «هر کس می تواند بماند و هر کس نمی تواند، آزاد است که برود.» کسی نرفت. نزدیک صبح حاج حسین بر اثر اصابت ترکش دست راستش را از دست داد

فتح خیبر اینبار نه در حجاز که در طلاییه

فرماندهان نظامی ایران با انتخاب هور و طراحی عملیاتی آبی خاکی ابتکار عمل را به دست گرفتند و جنگ را وارد مرحله جدیدی کردند. با فرمان این روزهای امام خمینی (ره) که به رزمندگان اسلام حسین وار جنگیدن را توصیه کردند و توجیه نیروها از به نتیجه رسیدن اهداف عملیات و اینکه یگان های زرهی عراق توان مقابله در هور را ندارند، روحیه ی رزمندگان ایران بالا رفت و همه چیز برای رقم زدن بیت المقدسی دوباره فراهم شد.

سرانجام در ساعت 20:30 مورخ 3/12/1362 عملیات خیبر با رمز یا رسول الله(ص) آغاز شد.

خیبر هر چند به اهداف اصلیش نرسید اما در جریان عملیات نیروهای ایران به شهر القرنه عراق هم رسیدند و بخشی از آن را به تصرف خود درآوردند. مردم عراق با مشاهده ی آنان به استقبال آمده، سر راه آنها گوسفند قربانی کردند. تردد ماشین ها روی جاده ی بصره – بغداد توسط نیروهای ایرانی قطع شد و این ظفرها ارتش عراق را به هم ریخت. آشفتگی دشمن به گونه ای بود که در شهر العماره وضعیت فوق العاده اعلام کردند و بلافاصله برای مقابله با این وضعیت نیروهای خود را با هلی کوپتر به منطقه اعزام کردند.

خیبر در طلاییه در زیر آتش سهمگین دشمن مرد می طلبید. «هر کس در طلاییه ایستاد اگر در کربلا هم بود می ایستاد.» شهید حجت الاسلام میثمی که در طلاییه حضور داشته است گوینده ی این جمله است.

شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین(ع) در عملیات خیبر شب هنگام یاران عاشوراییش را جمع کرد. همه جا را تاریک کرد. حسین وار بیعتش را از یارانش برداشت و گفت: «هر کس می تواند بماند و هر کس نمی تواند، آزاد است که برود.» کسی نرفت. نزدیک صبح حاج حسین بر اثر اصابت ترکش دست راستش را از دست داد.

خیبر بود که با تمام خوبی هایش همت را از ما گرفت و این فرمانده ی شجاع لشگر 27 را بی سر وارد بهشت کرد.

خیبر مردانگی مهدی باکری فرمانده لشگر31 عاشورا را نشان داد. کسی که برایش پیکر برادرش حمید جانشین لشگر 31 عاشورا، با پیکر بسیجی های لشگر فرقی ندارد و حمید را در مجنون رها کرد تا خودش هم مجنون شود.

خیبر هر چند حاج همت را از ما گرفت و حاج مهدی را بی برادر کرد این تلخی تا ابد در دل عشاق باقی خواهد ماند اما روح تازه ای در جان مردم دمید و امید را دوباره به شهر برگرداند و فتح خرمشهر را شیرین تر کرد.

تهران – زمستان 1389

حالا من و تو نباید هرگز اجازه دهیم که صدای حــاج همـــت در درونمان گم شود، این سردار خیبر باید قلعه قلب ما را نیز فتح کند. باید در این روزگار همچون یاران حاج حسین حتی اگر همه جا تاریک شد سید علی را تنها نگذاریم و باید مانند حمید ،حسین وار وارد جنگ شویم و حسین وار به شهادت برسیم. انشالله.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۲/۱۶
سعید

نظرات  (۱)

تمام صورتم خیس اشکه
اسم حاج همت تمام وجودمو میلرزونه عکسش دلمو بیچاره میکنه
مونس تمام لحظه هامه
مطلبتون انقدر منو دل هوایی کرد که اگر امسال نرم طلائیه حتما خودمو میکشم یا با حاجی قفهر میکنم خودش میدونه عطشم به نهایتش رسیده
عالی بود خیلی عالی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی