قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ

شهید محراب

خون من رنگین تر از رزمندگان نیست


منافقان کوردل، وقتی خود را در مقابله با انقلاب اسلامی و فرزندان بسیجی امام امّت، عاجز و زبون یافتند، تصمیم گرفتند یاران امام را به شهادت برسانند. بدین ترتیب در ساعت 12:15 ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، سنگر نمازجمعه کرمانشاه، محراب شهادت امام جمعه بصیر و مجاهد این شهر شد.

شهید اشرفی اصفهانی

 چهارمین شهیدمحراب در سن 80 سالگی به پیشگاه ابدیّت تقدیم شد و روح بزرگ آیت اللّه اشرفی اصفهانی به ملکوت اعلی پیوست. آری منافقان، بزرگ مردی را ترور کردند که اسلحه ای جز زبان و قلم نداشت و کسی را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشم و نفرت امت مسلمان نتیجه ای نداشت و اگر بدن پاکش در خون طپید، اندیشه اش بیش تر تجلّی کرد و از برکت خون مطهرّش تحرّکی تازه در باورهای امت اسلام به وجود آمد.

امام (ره ) درقسمتی از پیام خود درباره شهید می گویند:

« چه سعادتمندند آنانکه عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانی، به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاالله آرزو می کنند، نایل آیند.

چه سعادتمند و بلند اخترند آنانکه در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته و پایان زندگانی خویش را در راه اهداف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند.

چه سعادتمند و پیروزند آنانکه در نشیب و فرازها و پستی و بلندی های حیات خویش به دام های شیطانی و وسوسه های نفسانی نیفتاده و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون , خرق کرده و به قرارگاه مجاهدین فی سبیل الله راه یافتند.

چه سعادتمند و خوشبختند آنانکه به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به بالاترین شهید محراب که به دست جنایتکار اشقی الاشقیا به ملا اعلا شتافت، ملحق شدند.»

با همین بهانه نگاهی به نقش این شهید محراب در 8 سال دفاع مقدس می اندازیم.

شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی نیز از جمله افرادی است که برای تقویت روحیه رزمندگان اسلام برنامه ریزی داشت.

زمانی که عراق به ایران حمله کرد، شهید اشرفی اصفهانی نیز با سخنرانی های خود به میدان نبرد آمد.

در پشت جبهه

او در پشت جبهه نیز تلاش می کرد تا برای رزمندگان کاری انجام دهد. از این رو یکی از کارهایی که کرد، افتتاح حسابی در بانک برای جمع آوری کمک های نقدی به جبهه ها بود.

امام خمینی (ره) درباره او فرمودند: «او در جبهه‌ دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان جبهه بود و از مصادیق بارز رجال صدقوا عاهدواالله علیه بود.»


من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم؛ خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات این جا باشم


در جبهه

وی مسئله جنگ را مهم می دانست و به مدت 25 ماه در تمام خطبه های نماز جمعه، مصاحبه ها و پیام های خود به حضور مردم در جبهه ها تأکید می کرد.

با توجه به کهولت سن خود نیز در جبهه حضور داشت. به طوری که گفته می شود، که با طی مسافت های طولانی و راه های صعب العبور هر ماه، حداقل دوبار به جبهه‌ها می‌رفت و با حضور در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آن ها می شد.

آن جا که می رسید، با رزمندگان ملاقات می کرد و مقید بود تا برای آن ها سخنرانی کند و البته بارها در خط مقدم جبهه تیر نیز حاضر می شد.

شهید اشرفی اصفهانی

 آزادی خرمشهر

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، به اهواز رفت و مردم این شهر نماز شکر را به امامت ایشان به جای آوردند.

بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، به همراه امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شد و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان رفت و از فتح خرمشهر اظهار شادمانی کرد و گفت:

«امروز یکی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود که بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم.»

نیایش تا عملیات مسلم بن عقیل

عملیات مسلم بن عقیل، شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، با حضور شهید اشرفی اصفهانی و چند تن از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد.

گفته می شود که در آن شب، یک لحظه آرام نداشت و بی هیچ استراحتی، تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود. نزدیکی صبح، یک عدد گلوله توپ در نزدیکی چادر وی منفجر شد.

فرماندهان اصرار کردند که محل را ترک کند،‌ اما او نپذیرفت و گفت:


  «من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم؛ خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات این جا باشم.»


 در نهایت شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش او گذاشت؛ عصا را به دستش داد و او را عازم کرمانشاه کرد.



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

شهید محراب

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ق.ظ

خون من رنگین تر از رزمندگان نیست


منافقان کوردل، وقتی خود را در مقابله با انقلاب اسلامی و فرزندان بسیجی امام امّت، عاجز و زبون یافتند، تصمیم گرفتند یاران امام را به شهادت برسانند. بدین ترتیب در ساعت 12:15 ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، سنگر نمازجمعه کرمانشاه، محراب شهادت امام جمعه بصیر و مجاهد این شهر شد.

شهید اشرفی اصفهانی

 چهارمین شهیدمحراب در سن 80 سالگی به پیشگاه ابدیّت تقدیم شد و روح بزرگ آیت اللّه اشرفی اصفهانی به ملکوت اعلی پیوست. آری منافقان، بزرگ مردی را ترور کردند که اسلحه ای جز زبان و قلم نداشت و کسی را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشم و نفرت امت مسلمان نتیجه ای نداشت و اگر بدن پاکش در خون طپید، اندیشه اش بیش تر تجلّی کرد و از برکت خون مطهرّش تحرّکی تازه در باورهای امت اسلام به وجود آمد.

امام (ره ) درقسمتی از پیام خود درباره شهید می گویند:

« چه سعادتمندند آنانکه عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانی، به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاالله آرزو می کنند، نایل آیند.

چه سعادتمند و بلند اخترند آنانکه در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته و پایان زندگانی خویش را در راه اهداف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند.

چه سعادتمند و پیروزند آنانکه در نشیب و فرازها و پستی و بلندی های حیات خویش به دام های شیطانی و وسوسه های نفسانی نیفتاده و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون , خرق کرده و به قرارگاه مجاهدین فی سبیل الله راه یافتند.

چه سعادتمند و خوشبختند آنانکه به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به بالاترین شهید محراب که به دست جنایتکار اشقی الاشقیا به ملا اعلا شتافت، ملحق شدند.»

با همین بهانه نگاهی به نقش این شهید محراب در 8 سال دفاع مقدس می اندازیم.

شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی نیز از جمله افرادی است که برای تقویت روحیه رزمندگان اسلام برنامه ریزی داشت.

زمانی که عراق به ایران حمله کرد، شهید اشرفی اصفهانی نیز با سخنرانی های خود به میدان نبرد آمد.

در پشت جبهه

او در پشت جبهه نیز تلاش می کرد تا برای رزمندگان کاری انجام دهد. از این رو یکی از کارهایی که کرد، افتتاح حسابی در بانک برای جمع آوری کمک های نقدی به جبهه ها بود.

امام خمینی (ره) درباره او فرمودند: «او در جبهه‌ دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان جبهه بود و از مصادیق بارز رجال صدقوا عاهدواالله علیه بود.»


من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم؛ خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات این جا باشم


در جبهه

وی مسئله جنگ را مهم می دانست و به مدت 25 ماه در تمام خطبه های نماز جمعه، مصاحبه ها و پیام های خود به حضور مردم در جبهه ها تأکید می کرد.

با توجه به کهولت سن خود نیز در جبهه حضور داشت. به طوری که گفته می شود، که با طی مسافت های طولانی و راه های صعب العبور هر ماه، حداقل دوبار به جبهه‌ها می‌رفت و با حضور در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آن ها می شد.

آن جا که می رسید، با رزمندگان ملاقات می کرد و مقید بود تا برای آن ها سخنرانی کند و البته بارها در خط مقدم جبهه تیر نیز حاضر می شد.

شهید اشرفی اصفهانی

 آزادی خرمشهر

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، به اهواز رفت و مردم این شهر نماز شکر را به امامت ایشان به جای آوردند.

بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، به همراه امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شد و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان رفت و از فتح خرمشهر اظهار شادمانی کرد و گفت:

«امروز یکی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود که بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم.»

نیایش تا عملیات مسلم بن عقیل

عملیات مسلم بن عقیل، شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، با حضور شهید اشرفی اصفهانی و چند تن از مقامات کشوری و لشکری آغاز شد.

گفته می شود که در آن شب، یک لحظه آرام نداشت و بی هیچ استراحتی، تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود. نزدیکی صبح، یک عدد گلوله توپ در نزدیکی چادر وی منفجر شد.

فرماندهان اصرار کردند که محل را ترک کند،‌ اما او نپذیرفت و گفت:


  «من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم؛ خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات این جا باشم.»


 در نهایت شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش او گذاشت؛ عصا را به دستش داد و او را عازم کرمانشاه کرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی