نامه ای از بابا رستمی
فراموش نشدنی رهبر انقلاب
این نامهها که از کانون جنگ و از دل حادثه نوشته شده است با همه کوتاهی علاوهبر آنکه مشام ما را با عطر دلانگیز آن روزها مینوازد، بیانگر روح بلند و خداییِ صاحبان آن است. شاید شما نیز نگاهبان چنین گوهرهای ارزشمندی باشید.
بسیاری از نامههایی که فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس نوشتهاند سندهای معتبری است که
بدون آنکه جمعآوری شوند در صندوقچه خانههای همرزمان و خانوادهها در بند شده و گردوغبار فراموشی احاطهشان کرده است.
این نامهها که از کانون جنگ و از دل حادثه نوشته شده است با همه کوتاهی علاوهبر آنکه مشام ما را با عطر دلانگیز آن روزها مینوازد، بیانگر روح بلند و خداییِ صاحبان آن است. شاید شما نیز نگاهبان چنین گوهرهای ارزشمندی باشید. حیف است دیگرانی را از خط معنوی آن بیبهره سازید.
نامه «محمد بابارستمی» همرزم راستین چمران و از مدافعان سوسنگرد، یکی از همان دست نامههایی است که تاریخ دفاع مظلومانهمان را روایت میکند:
خدمت همگی شما دلباختگان راه حسین عزیز عرض کنم که گاهی در داخل این صداها صدای دیگری هم به گوش میرسد که میفرماید: «هرکه دارد هوس کربلا بسما...»
انا لله و انا الیه راجعون
بدینوسیله بهعنوان عرض ادب چند کلمه به حضور همگی شهید پروران راه حسین میرسانم، برادران و خواهران مسئول و قهرمانپرور ایران، اکنون که این نامه را مینویسیم ساعت ٦ صبح روز تاسوعای آقا امام حسین(ع) است؛ روزی است که خون بر شمشیر پیروز میشود.
اکنون به طرف سوسنگرد عازم هستیم و برادران با همدیگر خداحافظی میکنند. مأموریت داریم که شهر سوسنگرد را از دست دشمن اسلام و قرآن یعنی بعثیهای عراق آزاد نماییم. ناگفته نماند هرچه برادران نزدیک میشوند آتش توپخانه و پیادهروی سرشان شدیدتر میشود. آتش به حدی شدید شده که گویا این دشت پر از تنور و کوره است؛ ولی هیچ تأثیری در حرکت برادران ندارد و همگی با تجهیزات کامل در حال پیشروی هستند.
آنقدر صدا در این دشت پیچیده است که گوشها قادر به دریافت هیچ پیامی نیست؛ ولی این موضوع را هم خدمت همگی شما دلباختگان راه حسین عزیز عرض کنم که گاهی در داخل این صداها صدای دیگری هم به گوش میرسد که میفرماید: «هرکه دارد هوس کربلا بسما...»
برای همگی ما یقین شده است که خود آقا امام زمان (عج) فرماندهی را در اختیار دارد. از زمین و آسمان گلوله میبارد ولی زمزمه برادران یکسر «ا... اکبر، خمینی رهبر» است. امام تا آخرین لحظه زندگی رهبر ماست و این لحظه از بهترین لحظات عمر ماست چراکه روز تاسوعای حسینی است.
فرمانده، حضرت مهدی(عج) و رهبر، امام خمینی(ره) است. من از این گوشه کربلا خداحافظی میکنم. ما پیروز هستیم و امیدوارم از دعا فراموش نفرمایید و اینکه برادران عزیز و خواهران گرامی، شما خود شاهد بودید که پاسدار در دنیا هیچچیز ندارد تا هدیه کند مگر خون خود را و امیدوارم که هدیه ناقابل ما را در راه خدا بپذیرید.
والسلام علیکم و رحمها... برادر کوچک شما، رستمی ١٢/٨/١٣٥٩
******************
محمد بابارستمی فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خراسان در هجدهم دی ١٣٥٩ به شهادت رسید. او که فرماندهی پاسداران خراسان را در غائله گنبد و کردستان برعهده داشت، از همرزمان شهید چمران نیزبود.
مقام معظم رهبری در بیان خاطراتشان از روزهای سخت و سرنوشتساز آزادی سوسنگرد، از محمد بابارستمی بهعنوان چهره فراموشنشدنی یاد میکنند. ایشان میفرمایند: «مرحوم چمران و آقای غرضی رفته بودند منطقه را از نزدیکی بازدید کنند.
ما هم رفتیم ستاد لشکر ٩٢... مشکل عمده ما نیرو بود. لشکرهایمان محدود بود. بهقول لشکرهای منها بودند... هم تجهیزات کم داشت و هم نیرو. تجهیزات را میشد فراهم کرد اما نیرو را نه. گفتیم گروه رزمی١٤٨ بیاید به کمکِ گروهانی از تیپ٢ لشکر٩٢. این لشکر در آنجا مواضعی و خطوطی داشت که جایز نبود رهایش کند. اما یک گروهان را میتوانست رها کند.
پسر بسیار خوبی بود و جزو چهرههای فراموشنشدنی.از خصوصیات این جوان این بود که خیلی راحت با ارتشیها برخورد و کار میکرد. او زبان آنها را میفهمید و آنها هم زبان او را. ارتشیها هم خیلی دوستش داشتند.
گفتیم آن گروهان با گروه ١٤٨مرکز خراسان بیایند محور حمیدیهسوسنگرد تا خط تماس را طی کنند و آنجا مستقر شوند. بعد تیپ لشکر ٩٢ که قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بیاید، از خط عبور کند. یعنی بیاید و از لابهلای اینها حمله کند.
بنابراین تنها نیروی حملهورمان تیپ لشکر ٩٢ بود. تیپ خوبی بود و فرمانده خوبی هم داشت... مثلاً یک گردان ارتش صد نفر نیرو از سپاه را بگیرد... فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزوار بود و شهید شد. پسر بسیار خوبی بود و جزو چهرههای فراموشنشدنی.
از خصوصیات این جوان این بود که خیلی راحت با ارتشیها برخورد و کار میکرد. او زبان آنها را میفهمید و آنها هم زبان او را. ارتشیها هم خیلی دوستش داشتند.
تعدادی از نیروهای نامنظم هم در مشت چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خطشکنهای اول باشند. تعدادشان زیاد نبود، اما کارایی چمران میتوانست کارایی زیادی به آنها بدهد. این ترتیبی بود که ما دادیم و خیالمان هم راحت شد.
حمیدرضا صدوقی