قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
دوشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

نامه ای از یک روستایی انقلابی ، شهید مهدی فرودی

نامه‌ای برای دخترم


چند مدتی است رسانه ها از ایراد جمله ای توسط شخصی صحبت میکنند که :
بعضی‌ها  موقع‌ها  در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند، ولی الآن آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.
کم و کیف و چند و چون و تحلیلی بر این گفته ندارم که هر موضوعی ممکنه از شرط انصاف خارج بشه، اما در این مجال از روستا زاده ای حکایت میکنیم که مظلومیتش در دوران حضورش در دفاع مقدس
زبان زد است


1612339703308690572.jpg

مهدی فرودی روستازاده‌ای بود که دست روزگار او را از فردوس به مشهد کشانده بود و در همین شهر بود که خداخواهی و خداطلبی را تمرین کرد تا به مقام قرب الهی رسید. آقا مهدی که دوران مبارزه با رژیم ستم‌شاهی را درک کرده بود و زخم شکنجه‌های ساواک را بر بدن داشت، با پیروزی انقلاب و تاسیس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد مقدس درآمد و تا آنگاه که حضرت امام خمینی(ره) فعالیت سیاسی را برای نیروهای نظامی منع کرد، در سپاه ماند.

بعد از آن به خدمت صدا و سیما مشغول شد و بارها و بارها به جبهه رفت و مجروح شد تا آنکه در سحرگاه پنجم دی١٣٦٥ به آسمان پرواز کرد. او که از لطافت روح و قریحه نویسندگی سرشار بود، نامه‌ای برای آسیه فرزند خردسالش نوشته است که بعد از قریب به ٣٠سال بوی تازگی می‌دهد:

«... و تو شاهد باش، شاهد عصر خویش که پدرت و دوستان پدرت در خون خویش غلطیدند تا تو و همه فرزندان آینده اسلام، بر صراط حق بمانید. ما با کاروانی که قافله‌سالار آن سیدوسرور ما بود، نایب مولایمان امام زمان(عج) بود، حرکت کردیم، اندکی را با کاروان آمدیم و کاروان هنوز در گذر است. آری فرزندم تو و همه دوستانت مثل پدرت و دوستانش به کاروان بپیوندید و رهسپار وادی عشق شوید که خبر دنیا و آخرت و کمال انسانیت را جز این طریقی نیست.


تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.


می‌دانم که تو را هنوز امکان خواندن این سطور نیست، لیکن برایت خواهند خواند و تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.

هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد؛ لذا از مال دنیا فقط کتاب‌هایش را برای تو به ارث گذاشت که به‌جای حریص‌بودن به دنیا، به علم و دانش حریص باشی و این را هم توجه داشته باش که علم بدون تزکیه و تقوا، نداشتنش بهتر است. علم آن است که انسان را بسازد و غرور انسان را بریزد و او را خاکی کند.

و تو... اگر دوباره کسی پرسید که پدرت تو را دوست نداشته که به جبهه رفته، با شجاعت و ایمان جواب بده که این‌طور نیست، پدرم چون مرا دوست داشت و دوستی ما را در طول خدا و رسولش می‌دید، به جبهه رفت تا ایمان و باور ما استوار بماند، به جبهه رفت تا به تکلیف خود عمل کند و به ما بیاموز که مقلد است و ما هم مقلد باشیم


هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد


6330886493479882176.jpg

به هر صورت الان که دارم این چند سطر را می‌نویسم در زیر نخلستان‌های زیبای کنار اروند رود هستم و سنگرهای دشمن را در آن سوی رود به تماشا نشسته‌ام اگر خدا توفیق داد و ظرفیت و لیاقت شهادت داشتم، هیچ‌وقت اندوهگین مباش و بدان که دیر یا زود همه ما در قیامت همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و من زودتر می‌روم و اگر آدم‌های خوبی بودیم و کارهایم مثبت و برای خدا بود به بهشت وگرنه...

درست را خوب بخوان، کمک مادرت کن، حجابت را رعایت کن تا ان‌شاءا... در آینده مادری باشی که علی‌اکبر و علی‌اصغرها را در دامان خود بپرورانی....
حمیدرضا صدوقی



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

نامه ای از یک روستایی انقلابی ، شهید مهدی فرودی

دوشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ

نامه‌ای برای دخترم


چند مدتی است رسانه ها از ایراد جمله ای توسط شخصی صحبت میکنند که :
بعضی‌ها  موقع‌ها  در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند، ولی الآن آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.
کم و کیف و چند و چون و تحلیلی بر این گفته ندارم که هر موضوعی ممکنه از شرط انصاف خارج بشه، اما در این مجال از روستا زاده ای حکایت میکنیم که مظلومیتش در دوران حضورش در دفاع مقدس
زبان زد است


1612339703308690572.jpg

مهدی فرودی روستازاده‌ای بود که دست روزگار او را از فردوس به مشهد کشانده بود و در همین شهر بود که خداخواهی و خداطلبی را تمرین کرد تا به مقام قرب الهی رسید. آقا مهدی که دوران مبارزه با رژیم ستم‌شاهی را درک کرده بود و زخم شکنجه‌های ساواک را بر بدن داشت، با پیروزی انقلاب و تاسیس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد مقدس درآمد و تا آنگاه که حضرت امام خمینی(ره) فعالیت سیاسی را برای نیروهای نظامی منع کرد، در سپاه ماند.

بعد از آن به خدمت صدا و سیما مشغول شد و بارها و بارها به جبهه رفت و مجروح شد تا آنکه در سحرگاه پنجم دی١٣٦٥ به آسمان پرواز کرد. او که از لطافت روح و قریحه نویسندگی سرشار بود، نامه‌ای برای آسیه فرزند خردسالش نوشته است که بعد از قریب به ٣٠سال بوی تازگی می‌دهد:

«... و تو شاهد باش، شاهد عصر خویش که پدرت و دوستان پدرت در خون خویش غلطیدند تا تو و همه فرزندان آینده اسلام، بر صراط حق بمانید. ما با کاروانی که قافله‌سالار آن سیدوسرور ما بود، نایب مولایمان امام زمان(عج) بود، حرکت کردیم، اندکی را با کاروان آمدیم و کاروان هنوز در گذر است. آری فرزندم تو و همه دوستانت مثل پدرت و دوستانش به کاروان بپیوندید و رهسپار وادی عشق شوید که خبر دنیا و آخرت و کمال انسانیت را جز این طریقی نیست.


تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.


می‌دانم که تو را هنوز امکان خواندن این سطور نیست، لیکن برایت خواهند خواند و تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.

هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد؛ لذا از مال دنیا فقط کتاب‌هایش را برای تو به ارث گذاشت که به‌جای حریص‌بودن به دنیا، به علم و دانش حریص باشی و این را هم توجه داشته باش که علم بدون تزکیه و تقوا، نداشتنش بهتر است. علم آن است که انسان را بسازد و غرور انسان را بریزد و او را خاکی کند.

و تو... اگر دوباره کسی پرسید که پدرت تو را دوست نداشته که به جبهه رفته، با شجاعت و ایمان جواب بده که این‌طور نیست، پدرم چون مرا دوست داشت و دوستی ما را در طول خدا و رسولش می‌دید، به جبهه رفت تا ایمان و باور ما استوار بماند، به جبهه رفت تا به تکلیف خود عمل کند و به ما بیاموز که مقلد است و ما هم مقلد باشیم


هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد


6330886493479882176.jpg

به هر صورت الان که دارم این چند سطر را می‌نویسم در زیر نخلستان‌های زیبای کنار اروند رود هستم و سنگرهای دشمن را در آن سوی رود به تماشا نشسته‌ام اگر خدا توفیق داد و ظرفیت و لیاقت شهادت داشتم، هیچ‌وقت اندوهگین مباش و بدان که دیر یا زود همه ما در قیامت همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و من زودتر می‌روم و اگر آدم‌های خوبی بودیم و کارهایم مثبت و برای خدا بود به بهشت وگرنه...

درست را خوب بخوان، کمک مادرت کن، حجابت را رعایت کن تا ان‌شاءا... در آینده مادری باشی که علی‌اکبر و علی‌اصغرها را در دامان خود بپرورانی....
حمیدرضا صدوقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی