قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وصیتنامه» ثبت شده است

نامه‌ای برای دخترم


چند مدتی است رسانه ها از ایراد جمله ای توسط شخصی صحبت میکنند که :
بعضی‌ها  موقع‌ها  در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند، ولی الآن آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.
کم و کیف و چند و چون و تحلیلی بر این گفته ندارم که هر موضوعی ممکنه از شرط انصاف خارج بشه، اما در این مجال از روستا زاده ای حکایت میکنیم که مظلومیتش در دوران حضورش در دفاع مقدس
زبان زد است


1612339703308690572.jpg

مهدی فرودی روستازاده‌ای بود که دست روزگار او را از فردوس به مشهد کشانده بود و در همین شهر بود که خداخواهی و خداطلبی را تمرین کرد تا به مقام قرب الهی رسید. آقا مهدی که دوران مبارزه با رژیم ستم‌شاهی را درک کرده بود و زخم شکنجه‌های ساواک را بر بدن داشت، با پیروزی انقلاب و تاسیس سپاه پاسداران به عضویت این نهاد مقدس درآمد و تا آنگاه که حضرت امام خمینی(ره) فعالیت سیاسی را برای نیروهای نظامی منع کرد، در سپاه ماند.

بعد از آن به خدمت صدا و سیما مشغول شد و بارها و بارها به جبهه رفت و مجروح شد تا آنکه در سحرگاه پنجم دی١٣٦٥ به آسمان پرواز کرد. او که از لطافت روح و قریحه نویسندگی سرشار بود، نامه‌ای برای آسیه فرزند خردسالش نوشته است که بعد از قریب به ٣٠سال بوی تازگی می‌دهد:

«... و تو شاهد باش، شاهد عصر خویش که پدرت و دوستان پدرت در خون خویش غلطیدند تا تو و همه فرزندان آینده اسلام، بر صراط حق بمانید. ما با کاروانی که قافله‌سالار آن سیدوسرور ما بود، نایب مولایمان امام زمان(عج) بود، حرکت کردیم، اندکی را با کاروان آمدیم و کاروان هنوز در گذر است. آری فرزندم تو و همه دوستانت مثل پدرت و دوستانش به کاروان بپیوندید و رهسپار وادی عشق شوید که خبر دنیا و آخرت و کمال انسانیت را جز این طریقی نیست.


تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.


می‌دانم که تو را هنوز امکان خواندن این سطور نیست، لیکن برایت خواهند خواند و تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه بزرگی و وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل‌شدنی و رفتنی.آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه‌تر می‌شود و از کمال انسانی دورتر.

هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد؛ لذا از مال دنیا فقط کتاب‌هایش را برای تو به ارث گذاشت که به‌جای حریص‌بودن به دنیا، به علم و دانش حریص باشی و این را هم توجه داشته باش که علم بدون تزکیه و تقوا، نداشتنش بهتر است. علم آن است که انسان را بسازد و غرور انسان را بریزد و او را خاکی کند.

و تو... اگر دوباره کسی پرسید که پدرت تو را دوست نداشته که به جبهه رفته، با شجاعت و ایمان جواب بده که این‌طور نیست، پدرم چون مرا دوست داشت و دوستی ما را در طول خدا و رسولش می‌دید، به جبهه رفت تا ایمان و باور ما استوار بماند، به جبهه رفت تا به تکلیف خود عمل کند و به ما بیاموز که مقلد است و ما هم مقلد باشیم


هیچ‌وقت باور نکن که می‌شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین‌داری. هم با یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد که پدرت هم این را باور نکرد


6330886493479882176.jpg

به هر صورت الان که دارم این چند سطر را می‌نویسم در زیر نخلستان‌های زیبای کنار اروند رود هستم و سنگرهای دشمن را در آن سوی رود به تماشا نشسته‌ام اگر خدا توفیق داد و ظرفیت و لیاقت شهادت داشتم، هیچ‌وقت اندوهگین مباش و بدان که دیر یا زود همه ما در قیامت همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و من زودتر می‌روم و اگر آدم‌های خوبی بودیم و کارهایم مثبت و برای خدا بود به بهشت وگرنه...

درست را خوب بخوان، کمک مادرت کن، حجابت را رعایت کن تا ان‌شاءا... در آینده مادری باشی که علی‌اکبر و علی‌اصغرها را در دامان خود بپرورانی....
حمیدرضا صدوقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۴
سعید

وصیت شهدا برای کربلا


حضرت اباعبدالله علیه السلاّم، هنگام خروج از مدینه، وصیّت نامه ای مرقوم کردند و نزد برادرشان محمّد بن حنفیّه گذاشتند. این نامه حکم وصیت تاریخی سیدالشهدا را دارد. گفتنی است شهدای دفاع مقدس که رهرو سیدالشهدا هستند خود وصیت نامه ای دارند که منشا گرفته از تفکر حسینی، در ادامه پس از ذکر وصیت نامه سیدالشهدا اشاره ای به وصیت نامه چندی از شهدا می‌شود. 
امام حسین

 وصیت اسطوره شهدا

اصل وصیت همانگونه می‎دانید به زبان عربیست و این تنها ترجمه ای ساده از آن کلمات قصار به فارسی است.

« بسم الله الرحمن الرحیم ...؛ این وصیت حسین‌بی‌علی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی می‌دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق ( اسلام ) را از سوی خدا ( برای جهانیان ) آورده است و شهادت می‌دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان‌ها را در چنین روزی زنده خواهد کرد. »

امام در وصیت نامه‌اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان کرد:

« من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، علی‌بن‌ابیطالب (ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد ( و از من پیروی کند ) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند ( و از من پیروی نکند ) من با صبر و استقامت ( راه خود را ) را در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی‌امیه حکم کند که او بهترین حاکم است.


هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، 
علی‌بن‌ابیطالب (ع) است


و برادر ! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست. بر او توکل می‌کنم و برگشتم به سوی اوست. »

وصیت فرمانده‌هان

شهید حسین خرازی خطاب فرمانده‎هان و رزمندگان اسلام گفته است:

بسم رب الصدیقین

ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی‌ و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم جعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»

  اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.

     اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟

در مشکلات است که انسانها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.

    هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.

  سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تأناثثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد.

همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها.

مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسد، درست نمی‌نویسد.

مسأله من تنها جنگ است و در همان جا هم مسأله من حل می‌شود.

همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.

من علاقمندم که با بی‌آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی‌ها باشم و به درد دل آنها برسم.

استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دل شکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن.


همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.


خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.

الگوی حجاب در کربلاست

مادران وخواهران ! حجابتان را حفظ کنید. زیرا در روزی که خیمه های اهل بیت امام حسین (ع) رابه آتش کشیدند و حجاب را از سر زنان برداشتند، سکینه دختر اباعبدالله به عمه اش گفت: «هل من حرقه سیرتها رأسی» آیا پارچه ای هست که به وسیله آن سرم رابپوشانم.

شهید خلیل بارانی زاده

 

عبرت از طفل شش ماهه بگیرید

هدفم فقط الله و پاسداری ازخون شهدا بوده باید از امام حسین (ع) عبرت بگیرید که طفل شیرخوار شش ماهه اش را هدیه اسلام کرد. هنوز نام او زنده است و تا ابد زنده خواهدبود.

شهید جواد جوادی درویشی


ای ملت ایران!

جهاد درس بزرگی است که پیامبران و امامان به ما آموخته اند حضرت امام حسین (ع) با ازدست دادن بسیاری ازیاران خود از طفل شش ماهه بگیر تا جوان 18 ساله تا پیرمرد پنجاه یا شصت ساله، ما هم باید از مولایمان درس زندگی و در راه حق مردن را که به ما یاد داده اند بیاموزیم.

شهید شریعت جوذری


امام حسین(ع) برای چه می‌جنگید شکست یا پیروزی؟ ای کاش جان‌ها می‌داشتیم ودر راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم ما باید حسین (ع)وار بجنگیم


شکست یا پیروزی!

ملت شهید پرور! درود و افتخار برشما و رزمندگان اسلام باد که خداوند از میان این همه جمعیت دنیا آن‌ها را انتخاب کرد که راه امام حسین (ع) را ادامه دهند رسالت ما رسالت حسین (ع) است ببینید امام حسین(ع) برای چه می‌جنگید شکست یا پیروزی؟ ای کاش جان‌ها می‌داشتیم ودر راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم ما باید حسین (ع)وار بجنگیم، حسین وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه. حسین(ع)وار جنگیدن یعنی دست ازهمه چیز کشیدن.

شهید محمد دادورقلائی

 

نمی‌بینید چگونه شهید شدم

شما مرا نمی بینی که چگونه شهید می شوم امام حسین(ع) روبروی چشمش می دید که برادرش عباس دودست از بدن جدا و به زمین افتاده ولی امام حسین (ع) به بالینش رفت وسرش را برداشت، روی زانو گذاشت. ولی امام حسین(ع) هم صبر و استقامت کرد. پس شما هم صبر واستقامت و پایداری کنید.

شهید حسین سالاری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۱
سعید

آرزوی سرباز امام حسین در والفجر8


محمدمصطفی‌پور اهل بابل بود اما امروز از اهالی آسمان است. تمام فرصت کوتاهش را در دنیا آن گونه صرف کرد که در نهایت ، این عاقبت نصیبش شد


 محمدمصطفی‌پور

 محمدمصطفی‌پور اهل بابل بود اما امروز از اهالی آسمان است. تمام فرصتِ کوتاهش را در دنیا آن گونه صرف کرد که در نهایت ، این عاقبت نصیبش شد:

یک شب محمد همین‌طور که دراز کشیده بود نگاهش را به بالا دوخت و با صدایی ملایم گفت «رضا! دوست دارم موقع شهادت، تیر درست بخورد به قلبم. همین‌جایی که این شعر را نوشته‌ام.«

کنجکاو شدم، سرم را بالا گرفتم. در تاریک روشن سنگر به پیراهنش نگاه کردم، روی سینه‌اش این بیت نوشته بود:

آن قدر غمت به جان پذیریم حسین

تا قبر تو را بغل بگیریم حسین

چند روز بعد از عملیات والفجر 8، وقتی به مقر برگشتم، رفتم سراغ بچه‌های امدادگر، دلم برای محمد شور می‌زد. شب عملیات از هم جدا شده بودیم و از او بی خبر بودم. پرسیدم آیا کسی بسیجی ای به اسم محمدمصطفی‌پور  را دیده‌ یا نه؟ برای توضیح بیشتر گفتم روی سینه‌اش هم یک بیت شعر نوشته بود. تا این را گفتم یکی جواب داد «آهان دیدمش برادر! او شهید شده....»


دوباره پرسیدم شهادت او چطور بود؟ امدادگر گفت «تیر خورد روی همان بیتی که بر سینه‌اش نوشته بود.»


 منتظر جوابی غیر از این نبودم. گفتم الحمدالله  محمد هم رفت.

دوباره پرسیدم شهادت او چطور بود؟

امدادگر گفت «تیر خورد روی همان بیتی که بر سینه‌اش نوشته بود.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۱
سعید

دو دشت پر از عشق برای حاج بابا


امروز در کنار روستای عظیمیه مزاری است که قطعه ای از پیکر پاک شهید حاج‌بابا را در خود به یادگارگرفته است. این شهید هم در تهران قبر دارد و هم در غرب و محسن برای همیشه در غرب ماندنی شد!

شهید محسن حاجی بابا،

 سال 36 در یکی از خانه‌های محله نیروی هوایی تهران، خانواده حاج‌بابا صاحب فرزندی شدند که نامش را محسن گذاشتند. زمانی که به خدمت سربازی رفت و بعد از پیام امام خمینی(ره) درخصوص فرار سربازها از پادگان‌ها، جزو اولین سربازانی بود که از خدمت فرار کرد. بعد هم رفت خیابان ایران و به خدمت امام خمینی(ره) رسید. در همان سال محسن کسی بود که در اسلحه‌خانه نیروی هوایی در پیروزی را شکست و اسلحه‌های آنجا را به دست مردم داد و به بیرون از پادگان منتقل کردند. در سال 58 در میان 400 نفر داوطلب پزشکی نفر چهارم شد اما به پدرش گفت: پدرجان من می‌خواهم پاسدار شوم. پزشکی را هم دوست دارم اما می‌خواهم پاسدار سپاه پاسداران شوم. محسن جزو دانشجویان پیرو خط امام هم بود و بعد اینکه از لانه جاسوسی آمد به سمت پادگان امام حسین(ع) رفت و در آنجا نیز با لباس سبز به جمع عاشوراییان سپاه پیوست.

آن روز رفت اصلاح و ‌تر و تمیز شد و آمد. قرار بود بعد از جلسه و شناسایی برود خواستگاری. گفت: «من با بچه‌ها می‌روم شناسایی آخر را انجام دهم. می‌خواهم ببینم خودم تحمل و توان دارم که در منطقه حرکت کنم و عملیات صورت گیرد، بعد نیروها و بچه‌های مردم را بفرستم.» احمد بیابانی هم همراهش بود و در ماشین به همراه شهید شوندی، سه نفری در22 اردیبهشت سال 1361پر کشیده بودند.

شهید محسن حاجی بابا،
روایت شهادت

هنگامی که شهید حاجی بابا ، با جیپ روی جادهآ‌ ی سرپل ذهاب به سمت ِازگِله میآ‌رفتند از آنجاییکه ارتفاعات بَمو که مشرف به جاده بوده دست نیروهای عراقی بوده، جیپ وی را مورد هدف قرار می دهند و آتش میگیرد و او به همراه شهیدان بیابانی و شوندی به شهادت میرسند. وقتی میخواستند پیکرشهید حاج بابایی را به عقب بفرستند قسمتی از بدنش در ماشین باقی می ماند که بعدا موقع انتقال ماشین آن را پیدا می کنند که دیگر به عقب نمی فرستند و آن تکه را در محل قرارگاه فرماندهیش به خاک می سپارند، در حال حاضر آنجا روستایی نیز به وجود آمد و مردم آن منطقه به این شهید بزرگوار ارادتی خاص دارند .

مردانه در جنگ

حاجی بابا در جنگ تحمیلی مردانه وارد می شود و به خاطر هوش سرشار و استعداد نظامی که داشت ، در مسیر رشد می افتد و لیاقت و کفایت و توانمندیهای نظامی خود را در عملیات گوناگون به نمایش می گذارد .


 وقتی میخواستند پیکرشهید حاج بابایی را به عقب بفرستند قسمتی از بدنش در ماشین باقی می ماند که بعدا موقع انتقال ماشین آن را پیدا میکنند که دیگر به عقب نمیفرستند و آن تکه را در محل قرارگاه فرماندهیش به خاک می سپارند


او در لشگر 27 محمد رسول الله (ص) مسئوولیتهای مختلف را تقبل و باشایستگی تمام انجام وظیفه می کند و از عهده امور سر بلند بر می آید. حاجی بابا در عملیات بیت المقدس، حماسه می آفریند و جوهره انقلابی خود را نشان می دهد. در فتح ارتفاعات بازی دراز کاری می کند کارستان و اوج ایثار ، فداکاری و شهامت را به نمایش می گذارد. حاجی بابا درباره این عملیات ، طی مصاحبه ای با مجله پیام انقلاب می گوید :

شهید محسن حاجی بابا،

 برای فتح ارتفاعات بازی دراز ، به اتفاق چند تن دیگر از فرماندهان سپاه ، طرح همه جانبه و گسترده ای تهیه کردیم که لازمه آن فداکاری و ایثار در سخت ترین و کمترین امکانات بود. در این عملیات موفق شدیم از پشت ارتفاعات بازی دراز عکس و فیلم تهیه کنیم که به شناسایی های بعدی کمک کرد. این عملیات از چند محور شروع شد و دلیل موفقیت نیز تا حدودی الحاق تمام محورها با یکدیگر بود که دشمن هیچ فکر نمی کرد بتوانیم از این ارتفاعات در هم پیچیده بالا برویم. جالب این است که اگر به ارتفاعات دقیق نگاه کنیم، صخره ها طوری است که حتی کوهنوردها هم نمی توانستند ظرف مدتی که ما رفتیم، بالا بروند و این امر محقق نشد مگر به مدد غیبی الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. این امدادهای غیبی محسوس به نیروهای عمل کننده روحیه می داد و حالت معنوی عملیات را به حدی بالا می برد که در سخت ترین شرایط ، به نیایش و خواندن دعای توسل مشغول بودند. امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان (عج ) در عملیات کاملاً محسوس بود .

او اینگونه وصیت می کند:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

این وصیت نامه بنده سر پا تقصیر محسن حاجی بابا است امید است کلیه برادران و خواهران و پدران و مادران مسلمان مواردی که امام امت به عنوان اتمام حجت و شهدا برای امت بازگو می کنند موبه مو به اجرا در آورند من آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و فقط برای پیروزی اسلام و قرآن در جبهه حاضر شدم از عموم برادران تقاضامندم این بنده عاجز را حلال کنند و از امام امت می خواهم که برای قبول شهادت من بدرگاه خداوند تبارک و تعالی دعا کند.

به خدا قسم من شرمنده این همه شهید و مجروح انقلاب و جنگ تحمیلی هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۱۴
سعید
پیش گویی شهدا از سرانجام رژیم غاصب صهیونیستی

روی قبرم بنویسید: اینجا مدفن کسی است که میخواست اسراییل را نابود کند.
 شهید حسن تهرانی مقدم است 
پیش گویی شهدا از سرانجام رژیم غاصبدر این مقال ابتدا فرازهایی از وصیت نامه چند شهید را بیان می کنیم و سپس پیش بینی برخی از شهدای عزیز درباره سرانجام دولت غاصب اسراییل را می آوریم.

 در زمانی زندگی میکنم که برادران مسلمان فلسطین در زیر حمله زورگویان فریاد یاری می طلبند. در حالی که دستشان به سوی خدا و نگاهشان به سوی ماست. ما چگونه بنشینیم و همچنان به خواب برویم و این واقعیت ها را نادیده بگیریم؟

 فرازی از وصیت نامه:شهید مرتضی آهنربایی جهرمی

 

 آرزوی همه ما آزاد کردن همه سرزمین های اسلامی به خصوص قسمتی از ایران,تمامی عراق و قدس عزیز است.

فرازی از وصیت نامه:شهید علی تکم داشی

 
 ای مردم بیایید همه با هم متحد شویم و این صهیونیست ها را از قدس عزیز بیرون کنیم. ما راه دور ودرازی در پیش داریم.
فرازی از وصیت نامه:شهید ذوالفقار شاهوردی

یا ایها الناس این اسراییل و یا به گفته امام این غده سرطانی باید از بین برود و راه آن اتحاد مسلمین جهان میباشد.
فرازی از وصیت نامه:شهید عبدالحسین ناصری
 

دلم میخواهد که زنده بمانم،کربلا و ملت مسلمان عراق را از دست ان کافران از خدا بی خبر آزاد کنیم و بعد آن قدس عزیز را..

فرازی از وصیت نامه:شهید رضا آیینی

همه مسئولیم در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین،لبنان و عراق به پا خیزیم و بکوشیم تا با یاری الله آنها را از زیر یوغ چپاولگران نجات دهیم.

فرازی از وصیت نامه:شهید سید محمود آبرودی
 

از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسراییل جنایتکار و صهیونیسم بشورید.

فرازی از وصیت نامه:شهید قاسم افتخاری منش

ای مادر لبنانی و فلسطینی وقتی که فرزندت را جلوی چشمانت کشتند فریاد زدی که روزی سربازان خمینی به دادمان خواهند رسید،معذرت میخواهم که نتوانستم در فتح کربلا و قدس شرکت نمایم....

فرازی از وصیت:شهید بهمن آقازاده
 

ما باید با یاری برادران فلسطینی خود،صهیونیسم غاصب را از این کشور و قبله اول مسلمانان بیرون برانیم و پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآوریم.

فرازی از وصیت نامه :شهید علی اکبر آذریار 
 

سرانجامی برای رژیم صهیونیستی

مبارزان حق علیه باطل‌ کسانی‌ هستند که‌ راه‌ انسانیت‌ را هموار می‌سازند و درصدد صیانت‌ از اخلاق‌ و ارزش‌ها الهی بوده‌ و هستند و شهدا از این جمله‌اند که در این راه جان خود را با خدا معامله کردند تا حق مظلوم را از ظالم پس بگیرند.

مساله فلسطین از جمله ضرورت‌هایی است که هر انسان مسلمان و آزاده در سرتاسر جهان باید نسبت به آن حساس باشد و لازم است در این‌ راه‌ تا آنجا که‌ در توان‌ داریم‌ از هیچ‌گونه‌ کمکی دریغ نورزیم و به‌ تمام‌ معنی‌ به تایید شهادت‌طلبی و پیکار مردم بی‌گناه فلسطین در برابر زیاده‌خواهی رژیم جعلی صهیونیستی بپردازیم. 


ما باید با یاری برادران فلسطینی خود،صهیونیسم غاصب را از این کشور و قبله اول مسلمانان بیرون برانیم و پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآوریم


 شهید «قربانعلی جامی»:
اگر فلسطین، افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی در زیر چکمه‌های دشمنان اسلام از بین بروند به حیثیت اسلام خیانت می‌شود. اگر ما هرگز هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندهیم و بگوییم خوب، کور شوند جنگ نکنند؛ این خود، برای مسلمانان شرم‌آور است.

خواهر و برادر پیروان واقعی علی (ع)، نگو فلانی چه کرد و چه می‌کند، ببین تو خود چه کرده‌ای و چه می‌کنی . مگر نه این است که قبول داریم قیامت هست، حساب‌های ما جداگانه بررسی می‌شود، پس چه بهتر همان طوری که تا حال به یاری خداوند شتافته‌اید و دشمنان را از داخل و خارج به شکست و ذلت کشانده‌اید، بر شماست همانگونه که امام عزیزمان، خمینی روح خدا، فرمودند: «تا رفع تمامی فتنه در عالم از پای ننشینید‌.»

 شهید «خلیل‌الله بینا‌باشی» :
ای انسان‌ها، بیدار شوید و بر جهان بنگرید که این رزمندگان چه حماسه‌هایی آفریده‌اند و چگونه کشتی نوح با ناخدای خود، که روح‌الله است، بر سواحل جنوبی و غربی کشور به جهاد برمی‌خیزد و پرچم اسلام را که آرم «لا اله الا الله و محمد رسول‌الله » در آن گنجانده شده، بر تاریکی‌ها و ظلمت‌های دنیا با خورشید تابان فروزان می‌کند و بر کاخ‌های کرملین، بغداد، واشنگتن و اسرائیل برافراشته می‌کند. نمرودها حالا همچون «موش» داخل «سوراخ‌»های از قبل مهیا شده می‌روند.

شهید «حسن توفیقیان»:
آن‌هایی که در راه خدا که از جانشان گذشتند از شما انتظار یاری اسلام و تحمل رنج‌ها و سختی‌های این راه را دارند. استقامت ورزید و پشت به پشت هم دهید و مشت‌ها را گره کرده با وحدت خود چنان حرکتی کنید که آمریکا و «اسرائیل» را به لرزه انداخته و منافقین و ضدانقلاب را به «سوراخ»‌ها بفرستید.

شهید «حسن بینائیان»:
ای جوانان! همه در برابر ملت‌های تحت ستم فلسطین، لبنان و عراق مسئولید. برخیزید و بکوشید تا به یاری الله آنها را از زیر یوغ چپاولگران نجات دهید.

شهید «حسنقلی ترحمی» : 
شما پدر و مادران غیورپرور ایران، از شما تقاضامندم که فرزندان خود را روانه جبهه‌ها کنید تا به یاری رزمندگان اسلام بشتابند و هرچه زودتر راه کربلای حسینی را بگشایند و از آنجا روانه قدس عزیز که اول قبله‌گاه مسلمانان جهان است روانه شوند که این قدس عزیز در دست این صهیونیست‌های جنایتکار است که هر روز فاجعه‌ای دیگر برای مسلمانان جهان می‌آفرینند.

شهید «محمد‌حسن بیدگلی»:
به امید پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفار. به امید آن روزی که در قدس نماز بگزاریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۴
سعید

درس عشق بازی


می خواستم سراغ وصیت نامه شهدا بروم و این بار با زندگی و سخن یکی از آنان که زیبا با خدا سخن گفته را به دوستان معرفی کنم اما چه خوش درخشید نام «شهید حسن نوفلاح». وقتی زندگی نامه اش را خواندم تمام ذهنم معطوف بازی های جام جهانی والیبال شد؛ گویا خودش مرا هدایت کرد تا به جوانان درس عشق بازی بیاموزد.

شهید حسن نوفلاحکوچک و بزرگ ، پیر و جوان، زن و مرد برای پیروزی تیم والیبال دست به دعا برداشتند و با هر بردی شاد می شوند و با باخت تیم محزون، اما شهید «حسن نوفلاح» را چقدر می شناسیم؟

در حد یک نام بر تابلوی شهرداری در خیابان انقلاب؟ یا با نام پایانه کاوه؟ شاید اگر اهل ورزش باشید نام یکی از باشگاه های ورزشگاه شهید شیرودی در میدان هفت تیر.

اما او یک افتخار آفرین بود که در روز شهادتش روزنامه ها نوشتند: «ماهی طلایی آب های ایران به به دریای ابدیت پیوست»

شهید گذشته ازاین که مربی تیم ملی واترپلو جمهوری اسلامی ایران و قهرمان چندین دوره مسابقات کشوری در رشته شنا بوده است، عضو و کاپیتان تیم ملی والیبال جمهوری اسلامی ایران در زمان حیاتش نیز بود.

شهید نوفلاح در وصیت نامه اش خود را اینگونه خطاب می کند: «منم بنده ذلیل و ناتوان درگاهت، می دانم که مرا دوست داشتی و با اینکه توبه ام را شکستم باز با روی باز و گشاده مرا پذیرفتی و به من لطف کردی که مرا به این مکان مقدس آوردی و زبانم را به حمدو ثنای خود آشنا ساختی و باطنم را به دوستی خود آشنا کردی و علاقه ام را به چهارده معصومت افزون کردی، زبانم را به ذکر و دعا به در گاهت آشنا کردی و مرا در راهی که در پیش داشتم ثابت قدم»

حسن نوفلاح در 24 بهمن ماه 1361 چند روزی مانده به بازیهای آسیایی واترپلو در دهلی به شهادت رسید او اردوی تیم را رها کرد و به جبهه رفت اما چند روزی از خبر شهادت خونینش نرسیده بود که ایران از بازی در دهلی محروم شد.

شهید حسن نوفلاح

او امروز درقطعه 28 ردیف 85 شماره 2 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرمیده است.

او در فراز دیگری از وصیت نامه اش می نویسد:« و ای شما منافقین کور دل که دل امیر مومنان علی ( ع ) را شکستید و یاران امام خمینی(ره) را از ما گرفتید شما ازاین بارسفر چیزی جزء خفت و خواری با خود حمل نمی کنید و بدانید که دل رنج کشیده مادران شهید داده و خواهران برادراز دست داده همیشه بر شما لعنت و نفرین خواهد فرستاد.»


 او اردوی تیم را رها کرد و به جبهه رفت اما چند روزی از خبر شهادت خونینش نرسیده بود که ایران از بازی در دهلی محروم شد


تنها یک هفته قبل از شهادتش وصیت نامه خود را در تاریخ 17/11/61 ساعت 2 نیمه شب در پادگان دوکوهه نگارش کرده است.

شهید در گوشه ای از وصیت نامه با سرور خود خلوت کرده و می گوید: «و ای سالارشهیدان حسین بن علی ( ع ) خیلی دوست داشتم که به زیارت قبرشش گوشه ات می آمدم و خاک کربلا را مرحم دردهایم می کردم ولی پروردگار مرا به پیش خود فراخوانده و امیدوارم که زیارت دیدن خودت در آن دنیا نصیبم شود.»

حسن با صاحب و ولی نعمت خود چه زیبا سخن می گوید: «مهدی جان (عج) چقدر دعا کردم که آن روی ماهت را ببینم و امیدوارم که آخرین لحظات عمرم آن رویت که نمی شود آن را به چیزی تشبیه کرد ببینم آقا جان شفیع و واسطه باش میان ما و خدا.»

امید که این ستارگان راه گشای راهمان باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۱:۳۸
سعید

جنگ نعمت است ، چون ...

سخنرانی منتشر نشده ی استاد قرائتی در جمع رزمندگان لشکر 41 ثارالله کرمان در ماه ها پایانی جنگ تحمیلی


توی نامه ها هم لطیفه بنویسید و با پدر و مادر شوخی کنید. ننویسید مادر اگر من شهید شدم، من را حلال کن...

آن نامه هایی که دل مادر را به درد می آورد، ننویسید، زیرا مرتکب گناه می شوید. خداوند همه ی شما را حفظ کند و این حالتی را که به شما داده، برایتان نگه دارد.


بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند می فرماید «نَکتُبُ ما قدَّ موا و آثارهم» یعنی ما آثار کارها را هم حساب می کنیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی، قرآن، محور تبلیغات دینی

فرض کنید یک نفر لامپی را خاموش می کند و فرار می کند. بعد که گرفتیدش، سیلی به او نمی زنید و بگویید چون لامپ را خاموش کردی، تو را می زنم؛ ؟ به آثار کارش نگاه می کنید.

لامپ را که خاموش کرد، 2 نفر با آتش سیگار قالی را سوزاندند. 10 جفت کفش گم شد. 2 تا چاقو خورد توی شکم یک نفر. جیب 20 نفر را زدند. 2 نفر از پله افتادند پایین. یک نفر سرش به ستون خورد و... بعد می گویید: تمام این خسارت ها را تو که لامپ را خاموش کرده ای باید بدهی . درست است که لامپ خاموش کردن یک دقیقه است، اما آثار خیلی زیادی دارد.

آثار جنگ را باید به شما بگویم. نگویید که می دانید؛ می دانید! ولی بعضی ذغال ها را باید همیشه و به صورت مداوم باد زد. اگر یک لحظه آن را باد نزنی، خاموش می شود.

روی کره ی زمین، همه از امریکا وحشت دارند، غیر از شما؛ و این به خاطر خون است. خط آمریکا کور شد، به خاطر خون. خط امام حاکم شد، به خاطر خون. زمان شاه، 13- 14 سال پیش آیه الله خامنه ای در مسجدی سخنرانی می کردند و پشت سر ایشان 200 نفر نماز می خواندند. الآن اگر نماز جمعه ی چند صد هزار نفری پشت سرشان برگزار می شود، 200 نفرش مال خود آقای خامنه ای است، بقیه اش مال خون است.

کتاب های مرحوم شهید مطهری ده هزار جلد چاپ می شد  دیر به دیر به فروش می رفت؛ حالا اگر صد هزار جلد چاپ می شود؛ به خاطر انقلاب است.


روی کره ی زمین، همه از امریکا وحشت دارند، غیر از شما؛ و این به خاطر خون است. خط آمریکا کور شد، به خاطر خون. خط امام حاکم شد، به خاطر خون .


دنیا روی ما حساب می کند؛ حسابی هم حساب می کند. ما خیلی رشد کردیم. ما خیال می کردیم جنگ تلخ است، ولی معلوم شد شیرین است، مثل گرگ!

گرگ که دنبال آدم می دود، آدم فکر می کند تلخ است، آدم از ترس گرگ 30 کیلومتر می دود و می خواهد فرار کند. بعد با خود می گوید: اِ... من چه طور 30 کیلومتر دویدم؟ اگر گرگ نبود، 2 کیلومتر بیشتر نمی دویدم.

پس گرگ هم نعمت است؛ چرا؟ به خاطر این که استعدادها، شکوفا می شود.

همین جنگ دریایی هم برای ما بد نشد؛ چون نیروی زمینی سپاه خوب بود، ولی نیروی دریایی ضعیف بود.این دشمن شده مثل گرگ؛ وقتی حمله می کند، باعث می شود پاسدارها کوشش کند و نیروی دریایی خوب شود.

شهید

اگر جنگ هوایی هم رخ بدهد، نیروی هوایی خوب می شود؛ یعنی هر چه فشار می آید، ما وضع مان بهتر می شود. البته عزیزانی از دست می دهیم .

حالا «یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم و انّی فضلتکم علی العالمین» ای بنی اسرائیل، یادتان باشد که خیلی به شما نعمت دادم.

حالا چند حدیث برایتان بگویم و چند تذکر بدهم.

حدیث اول: روزی پیامبر می رفتند جایی. کفش هایشان را درآوردند و پابرهنه شدند.

اصحاب گفتند: یا رسول الله، چرا کفش هایتان را در آوردید؟ فرمودند: این جا پادگان است و رزمنده ها در آن تیراندازی می کنند؛ زمینی که در آن تیراندازی یاد می گیرند، مثل مسجد است  من به احترام این پادگان کفش از پایم در می آورم.

حدیث دوم: یک شب پیامبر در جبهه بودند.  آشپز دیگی بار گذاشت تا غذا درست کند. پیامبر فرمودند: 10 دیگ بار بگذارند.

آشپز گفت: یک دیگ کافی است. پیامبر فرمودند: 9 دیگ دیگر را بگذارید تا در آن آب جوش بیاید. پرسیدند: 9 دیگ آب جوش می خواهیم برای چه کاری؟

فرمودند: دیده بان دشمن از دور ما را می بیند. اگر یک دیگ بار بگذارید، می گویند جمعیت مسلمانان کم است، ولی اگر 9 دیگ بگذارید، دشمن که نمی فهمد توی دیگ ها آب است یا آبگوشت.


 اطاعت از فرمانده واجب است. اگر فرمانده گفت بخواب، ولی شما نشستید و ترکش به شما خورد، شهید نیستید.


باید آرایش نظامی مان طوری باشد که دشمن از دیگ خالی ما هم وحشت کند.

حدیث سوم: امیرالمومنین در جبهه بودند که تشنه شدند. آب خواستند. تا آب را به ایشان دادند، نگاه کردند و دیدند ظرف ترک دارد و آن را پس دادند. اصحاب پرسیدند: چرا آب نخوردید؟ فرمودند: در ظرف ترک دار آب خوردن مکروه است. باز گفتند: این جا میدان جنگ است...! فرمودند: من در میدان جنگ هم کار خلاف شرع و بهداشت انجام نمی دهم.

شهدا

حدیث چهارم: پیرمردی در جبهه گفت: آقا، توحید یعنی چه؟ جوان ها گفتند: برو... الآن که وقت توحید نیست. حضرت توحید را برایش شرح دادند و بعد به جمع رزمندگان ملحق شدند.

حدیث پنجم: امیرالمومنین می جنگیدند و در حال شمشیر زدن به آسمان نگاه می کردند.

ابن عباس پرسید: چرا به آسمان نگاه می کنید؟ حضرت فرمودند: می ترسم نماز اول وقت از دستم برود. ابن عباس گفت: این جا میدان جنگ است. حضرت فرمودند: علی در میدان جنگ هم نماز را اول وقت می خواند.

پنج حدیث گفتم، حالا چند تذکر

تذکر اول: اطاعت از فرمانده واجب است. اگر فرمانده گفت بخواب، ولی شما نشستید و ترکش به شما خورد، شهید نیستید.


اسراف حرام است و گناه کبیره. از احمد آقا پسر امام نقل شده که امام وقتی آب می خوردند، زیاد می آمد، یک کاغذ روی لیوان می گذاشتند و زیادی آن را وقتی تشنه می شدند، می خوردند.  احمدآقا به امام می فرمایند: آب را عوض کنید. امام می فرمایند: دور ریختن این نصف لیوان آب اسراف است.


تذکر دوم: اسراف حرام است و گناه کبیره. از احمد آقا پسر امام نقل شده که امام وقتی آب می خوردند، زیاد می آمد، یک کاغذ روی لیوان می گذاشتند و زیادی آن را وقتی تشنه می شدند، می خوردند.  احمدآقا به امام می فرمایند: آب را عوض کنید. امام می فرمایند: دور ریختن این نصف لیوان آب اسراف است.

تذکر سوم : به پدر و مادرتان نامه بنویسید. اگر کسی به جبهه بیاید، ولی به مادر یا همسرش نامه ننویسد، گناه می کند.

توی نامه ها هم لطیفه بنویسید و با پدر و مادر شوخی کنید. ننویسید مادر اگر من شهید شدم، من را حلال کن...

آن نامه هایی که دل مادر را به درد می آورد، ننویسید، زیرا مرتکب گناه می شوید. خداوند همه ی شما را حفظ کند و این حالتی را که به شما داده، برایتان نگه دارد.

خدایا، تو را به حق محمّد و آل محمّد، هر چه به عمر ما اضافه می کنی، به ایمان ما هم اضافه فرما.

خدایا، تو را به حق محمّد و آل محمّد، رزمندگان عزیز ما را به پیروزی نهایی برسان.

 رهبر جهان حضرت مهدی را به جهانیان مرحمت بفرما .

به ما سلامتی دادی ، به مریض ها شفا بده.

ما زنده هستیم الحمدلله؛ اموات ما را بیامرز.

ما مسلمانیم الحمدلله، گمراهان و کفار را هدایت کن.

هم قلب ما و هم دنیا را از شرک پاک کن.

والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۷
سعید