قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

شنیده بودم فکه مثل هیچ جا نیست

قبل از این وارد این سرزمین مقدس شویم یه چیزایی شنیده بودیم . تا این که رفتیم و رملستان تشنه را دیدیم

گویی خود این سرزمین نمی خواست کسی با کفش وارد آن شود

همه ناخودآگاه کفش ها را از پا در می آوردند 

هر قطعه ی این خاک مقدس یادگار عضوی از عزیزان گمنام و مظلوم گردان کمیل و حنظله بود

همانهایی که با لب تشنه چند روز در گودال های گرم فکه ماندند و علی اکبر وار به دیدار حق شتافتند

از گام گذاشتن در این سرزمین بدنمان می لرزید

گویی هنوز صدای ناله ی شهدایی که پا بر سینه یا سرشان می نهادیم به گوش می رسید

گویی ندا می دادند اگر پا بر سر و سینه مان می گذارید ،بگذارید اما مراقب باشید پا بر خونمان نگذارید

شنیده بودیم شهدای اینجا تشنه لب بودند تصمیم گرفتیم در این منطقه با خود آب نبریم تا طعم تشنگی را برای لحظاتی بچشیم . فقط ساعتی بیش آنجا نبودیم اما هنگام برگشت جلوی تانکرهای آب در ورودی غلغله و ازدحامی عجیب بود

 

سلام بر رمل های روان فکه

شنیده بودم فکه مثل هیچ جا نیست

شنیده بودم فکه فقط فکه است

فقط شنیده بودم...

 

فکه قربانگاه اسماعیل های تشنه لب است!

فکه مفهوم العطش را بهتر از هر مکان دیگری متوجه شده!

رمل های داغ و تشنه ی فکه با خون گردان کمیل فقط اندکی از عطش خود را سیراب کرد!

فکه تشنه ترین عاشق است

فکه فقط فکه است

فکه  را آنانی فهمیدند که آرزوی گمنام ماندن چون مادرشان فاطمه(س) در ناله های شبانه خواستند  میعادگاهشان را فکه یافتند

فکه را آنهایی فهمیدند که غربت حسن(ع)را سوختند

فکه را کسی فهمید که از ته دل بر عطش علی اکبر(ع)قبل از شهادت سوخت

فکه را کسانی فهمیدند که از هواهای نفسانی و از خویشتن خویش تهی شدند

فکه وادی مقدسی است که فاخلع نعلیک آن ندای فرمان از جان گذشتگی است

 

فکه را باید حنظله روایت کند

فکه را سوغاتی جز قمقمه ای خالی سوراخ ، پلاک ای خون آلود میدان های روان مین  نیست

فکه را نباید شنید باید دید و دریافت

فکه فقط فکه است...

وقطعه ای از عشق آباد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۰۹:۵۷
سعید

درس عشق بازی


می خواستم سراغ وصیت نامه شهدا بروم و این بار با زندگی و سخن یکی از آنان که زیبا با خدا سخن گفته را به دوستان معرفی کنم اما چه خوش درخشید نام «شهید حسن نوفلاح». وقتی زندگی نامه اش را خواندم تمام ذهنم معطوف بازی های جام جهانی والیبال شد؛ گویا خودش مرا هدایت کرد تا به جوانان درس عشق بازی بیاموزد.

شهید حسن نوفلاحکوچک و بزرگ ، پیر و جوان، زن و مرد برای پیروزی تیم والیبال دست به دعا برداشتند و با هر بردی شاد می شوند و با باخت تیم محزون، اما شهید «حسن نوفلاح» را چقدر می شناسیم؟

در حد یک نام بر تابلوی شهرداری در خیابان انقلاب؟ یا با نام پایانه کاوه؟ شاید اگر اهل ورزش باشید نام یکی از باشگاه های ورزشگاه شهید شیرودی در میدان هفت تیر.

اما او یک افتخار آفرین بود که در روز شهادتش روزنامه ها نوشتند: «ماهی طلایی آب های ایران به به دریای ابدیت پیوست»

شهید گذشته ازاین که مربی تیم ملی واترپلو جمهوری اسلامی ایران و قهرمان چندین دوره مسابقات کشوری در رشته شنا بوده است، عضو و کاپیتان تیم ملی والیبال جمهوری اسلامی ایران در زمان حیاتش نیز بود.

شهید نوفلاح در وصیت نامه اش خود را اینگونه خطاب می کند: «منم بنده ذلیل و ناتوان درگاهت، می دانم که مرا دوست داشتی و با اینکه توبه ام را شکستم باز با روی باز و گشاده مرا پذیرفتی و به من لطف کردی که مرا به این مکان مقدس آوردی و زبانم را به حمدو ثنای خود آشنا ساختی و باطنم را به دوستی خود آشنا کردی و علاقه ام را به چهارده معصومت افزون کردی، زبانم را به ذکر و دعا به در گاهت آشنا کردی و مرا در راهی که در پیش داشتم ثابت قدم»

حسن نوفلاح در 24 بهمن ماه 1361 چند روزی مانده به بازیهای آسیایی واترپلو در دهلی به شهادت رسید او اردوی تیم را رها کرد و به جبهه رفت اما چند روزی از خبر شهادت خونینش نرسیده بود که ایران از بازی در دهلی محروم شد.

شهید حسن نوفلاح

او امروز درقطعه 28 ردیف 85 شماره 2 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرمیده است.

او در فراز دیگری از وصیت نامه اش می نویسد:« و ای شما منافقین کور دل که دل امیر مومنان علی ( ع ) را شکستید و یاران امام خمینی(ره) را از ما گرفتید شما ازاین بارسفر چیزی جزء خفت و خواری با خود حمل نمی کنید و بدانید که دل رنج کشیده مادران شهید داده و خواهران برادراز دست داده همیشه بر شما لعنت و نفرین خواهد فرستاد.»


 او اردوی تیم را رها کرد و به جبهه رفت اما چند روزی از خبر شهادت خونینش نرسیده بود که ایران از بازی در دهلی محروم شد


تنها یک هفته قبل از شهادتش وصیت نامه خود را در تاریخ 17/11/61 ساعت 2 نیمه شب در پادگان دوکوهه نگارش کرده است.

شهید در گوشه ای از وصیت نامه با سرور خود خلوت کرده و می گوید: «و ای سالارشهیدان حسین بن علی ( ع ) خیلی دوست داشتم که به زیارت قبرشش گوشه ات می آمدم و خاک کربلا را مرحم دردهایم می کردم ولی پروردگار مرا به پیش خود فراخوانده و امیدوارم که زیارت دیدن خودت در آن دنیا نصیبم شود.»

حسن با صاحب و ولی نعمت خود چه زیبا سخن می گوید: «مهدی جان (عج) چقدر دعا کردم که آن روی ماهت را ببینم و امیدوارم که آخرین لحظات عمرم آن رویت که نمی شود آن را به چیزی تشبیه کرد ببینم آقا جان شفیع و واسطه باش میان ما و خدا.»

امید که این ستارگان راه گشای راهمان باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۱:۳۸
سعید

نامه ای از جزیره مجنون


 پاسدار شهید گودرز محمودی که در سال 1363 به شهادت رسید یک هفته پیش از شهادتش نامه‌ای به امام خمینی (ره) نوشت که کمی پس از شهادتش این نامه به دست 
خمینی کبیر رسید.


نامه‌ای از جزیره مجنون

گودرز محمودی مسئول تبلیغات تیپ 15 گردان امام حسن مجتبی (ع) بود که در روز 63/9/18 در جزیره مجنون در حالی که با کمین دشمن روبرو شده بود به شهادت رسید این شهید در تاریخ 63/9/11 نامه‌ای به امام روح الله نوشت و درخواست ملاقات حضوری با امام را نمود اما شاید زمانی نامه به دست امام رسید که وی به جمع یاران شهیدش پیوسته بود.

به تاریخ 11/9/63

بسمه تعالی

حضور محترم و مبارک پدر بزرگوار و پدر دلسوز جماران نایب الا مام، الامام روح الله الموسوی الخمینی ادام الله جلاله.

سلام علیکم.

ضمن عرض سلام خالصانه خدمت آن بزرگوار امید است که در پناه امام زمان(عج) زیست نموده و هیچ گونه نگرانی عارض وجود گرامیتان نگردد در ضمن امام عزیز و پدر پرسوز مدت زیادی است از پیروزی انقلاب تا به حال مشتاق دیدار شما پدر بزرگوار می‌باشم و به علت مشکلات کاری و یا هم اینکه احیاناً جلوگیری کنند از این که بتوانم با شما پدر بزرگوار ملاقات شخصی انجام دهم نتوانستم خدمتتان برسم لذا از آن مرجع بزرگ و عالی قدر تقاضامندم که خواسته این بنده حقیر خدا را قبول بفرمایید.


 این شهید در تاریخ 63/9/11 نامه‌ای به امام روح الله نوشت و درخواست ملاقات حضوری با امام را نمود اما شاید زمانی نامه به دست امام رسید که وی به جمع یاران شهیدش پیوسته بود  


و این نامه را که در حال حاضر خدمتتان عرضه می‌دارم در جبهه جنوب (جزیره مجنون) در حین مطالعه [گزارش‌های] ویژه از زندگی شما حضرت عالی بودم و با خود فکر کردم نامه‌ای خدمت امام بزرگوار عرضه بدارم شاید اجازه دادند این بنده حقیر وجود گرامیشان را ملاقات نمایم.

قربان وجود گرامیتان.

گودرز محمودی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان ایذه.

والسلام علی من اتبع الهدی

من الله توفیق

[امضا ...] الاحقر گودرز محمودی.

 
نامه‌ای از جزیره مجنون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۹:۵۶
سعید