قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

۵ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

شهید برونسی اعدام نشد ( 2 )

قسمت 11 :

حکم اعدام شهید برونسی

پیام تازه ای از حضرت امام رسیده بود ؛ از مردم خواسته بودند بریزند توی خیابان ها و علیه رژیم تظاهرات کنند .

عبدالحسین کارش تو کوچه چهنو بود . خانه غیاثی نامی را تعمیر می کرد. آن روز سر کار نرفت. ظاهراً خبر داشت قرار است تظاهرات بشود. غسل شهادت کرد و سر از پا نشاخته،داشت آماده رفتن می شد .

تظاهرات

 نوارهای امام و رساله و چند تا کتاب دیگر را جمع کرد یک جا، بهم گفت : اگه یک وقت دیدی من دیر کردم ، اینا همه رو رد کنی . خداحافظی کرد و رفت .

مردم ریخته بودند توی حرم امام رضا (سلام الله علیه) ، و ضد رژیم شعار می دادند . تا ظهر خبرهای بدی می رسید .
می گفتند : مأمور های وحشی شاه ، قصابی راه انداختن! حتی توی حرم هم تیراندازی کردن ، خیلی ها شهید شدن و خیلی ها رو هم گرفتن .

حالا، هم حرص و جوش او را می زدم ، هم حرص و جوش کتاب و نوارها را. یکی، دو روز گذشت و ازش خبری نشد . بیشتر از این
نمی شد معطل بمانم . دست به کار شدم. رساله حضرت امام را بردم خانه برادرش . او یکی از موزائیک های توی حیاط را در آورد . زیرش را خالی کرد . رساله را گذاشت آن جا و روش را پوشاند و مثل اولش کرد .
برگشتم خانه.

 مانده بودم نوارها و کتاب ها را چه کار کنم. یاد یکی از همسایه ها افتادم. پسرش پیش عبدالحسین شاگردی می کرد . با خودم گفتم: توکل بر خدا می برمشون همون جا، ان شاء الله که قبول می کنه.

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۳۶
سعید

دوستی به سبک شهدا

اول حاج مهدی و حالا سید محمد نیست این بار معما دو تا می‌شود . بچه‌های تعاون گردان فوری جست و جو را شروع می‌کنند. ساعتی بعد در کمال تعجب و حیرت پیکر سید محمد را در حالی که در کنار پیکر مطهر حاج مهدی زارع افتاده است پیدا می‌کنند.

رزمندگان

محبت و دوستی حاج مهدی زارع فرمانده گردان امام حسین (ع) با معاونش سید محمد کدخدایی مثال زدنی است. گردان امام حسین (ع) یکی از گردان‌های مطرح و خط‌ شکن لشکر 19 فجر بود که در بیشتر عملیات‌ها شرکت فعال داشت. نیروهای گردان آموزش‌های تخصصی آبی- خاکی را گذرانده بودند و به همین دلیل آن گردان مشهور به گردان غواص بود.

وقتی عملیات کربلای چهار شروع می‌شود مأموریت ایذایی مهمی در منطقه آب گرفتگی شلمچه به گردان واگذار می‌گردد. با شروع عملیات بچه‌های گردان با موفقیت از منطقه آب گرفتگی عبور کرده و پس از درگیری شدید با دشمن، خط اول را به تصرف خود درمی‌آوردند. پس از پاکسازی خط، بلافاصله آتش سنگین عراقی‌ها روی منطقه متمرکز می‌شود که این علامت خوشایندی نیست. دشمن با تجمع و آرایش نیروهای پیاده و زرهی، خود را آماده پاتک می‌کند. رنگ خاکستری پاشیده شده در آسمان، پایان مأموریت بچه‌ها را خبر می‌دهد. وقتی نیروهای گردان خود را آماده برگشتن می‌کنند تازه غیبت حاج مهدی احساس می‌شود. سید محمد وقتی از جست و جوی حاجی ناامید می‌شود به ناچار فرماندهی را به عهده می‌گیرد و بچه‌ها را به عقب برمی‌گرداند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۱۸
سعید

دنبالم نگردید ، پیدایم نخواهید کرد !

اروند را رودی وحشی خوانده‌اند؛ با جزر و مدی هولناک . با دو مسیر متفاوت و عمقی وحشتناک ؛ اما حالا خروشی همیشگی...

بهتر است بگویم اروند رودی وحشی بود، اما اینک برخلاف ظاهر نا آرام و متلاطمش، درونی آرام و مغموم دارد و بی‌ تاب است. اروند! آرام باش، آرام! ما نیز داغداریم.

اروند

اروند آبی ‌رنگ در میان دو امتداد سبز جای گرفته است. این دو خط سبز ، نخلستان ‌های اطراف اروند هستند. یکی در خاک ایران و دیگری در خاک عراق (بصره) چه بسیار وصیت ‌نامه‌ها که زیر همین درختان نوشته شده است. چه بسیار رازها که با صاحبا نشان پای همین نخل‌ها دفن شده است. چه بسیار ناله‌ها، مناجات‌ها و...

ماه‌ها طول کشید تا مقدمات عملیات والفجر 8 فراهم گردد. مشکلات بسیاری در این راه بود. از جمله شناسایی منطقه، جریان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لای ساحل رودخانه، جزر و مد، موانعی که دشمن ایجاد کرده بود و...  نیروهای شناسایی در حال تمرین و نیز شناسایی موانع منطقه بودند. نیروهای مهندسی در این مدت کارها را آرام آرام به پیش می‌ بردند تا دشمن متوجه قضیه نشود. غواصان در منطقه‌های جداگانه، سخت مشغول تمرین بودند و همه این کارها چندین ماه به طول انجامید تا این که شب عملیات فرا رسید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۱۳
سعید

عشق ‌بازی کار هر شیاد نیست

شهید قربان سعادتی محمدآبادی

 

 

 

نام و نام خانوادگی شهید : قربان سعادتی محمدآبادی

تاریخ تولد : 20/6/1346

محل تولد : گرگان

تاریخ شهادت : 6/5/1361

محل شهادت : سوسنگرد

مسئولیت در جبهه : تخریب چی

 

 

خلاصه‌ای از زندگی ‌نامه شهید :

شهید گرانقدر در سال 1346 در شب عید قربان به دنیا آمد که به همین مناسبت نام او را قربان گذاشتند که دارای چهره درخشان و با صفا و توأم با مهربانی بود. او دوران کودکی را پشت سرگذاشت و بعد از اتمام دوره ابتدایی و راهنمایی به امور کشاورزی نیز می‌پرداخت و در تظاهرات نیز شرکت فعال داشت.

 او از پدر اجازه گرفت و به عضویت بسیج درآمد و بعد از گذراندن دوره‌های آموزش نظامی برای مبارزه با دشمن بعثی به میدان جنگ حق علیه باطل اعزام گردید و در صف نبرد با جناح شیطان بزرگ و دیگر چپاولگران قرار گرفت.

 او در گروه مهندسی مین‌ یاب رشادت ها از خود به جا گذاشت و در نهایت در کربلای خوزستان در جبهه سیدجابر بود که شربت شهادت را نوشید.

 او بعد از عملیات رمضان مشغول خنثی نمودن میدان مین بود که به دعوت حق لبیک گفت و روح لطیف و پاک خود را از تن خاکی جدا نمود و به سوی معبود خالق هستی پرگشود و خود را به کاروان سیدالشهداء رسانید .

فرازی از وصیت ‌نامه شهید:

 

عشق‌ بازی کار هر شیاد نیست   

 این شکار کار هر صیاد نیست

عاشــقی را قابلیـت لازم است   

قالب حق را حقیقت لازم اسـت

 

عزیزان برای سعادت فرزندانتان در هر کاری در هر مقامی هستید کوشش کنید. مدرسه سنگر است به امور تحصیلی بپردازید. والدین گرامی به مردم بگوئید که خداوند به شما گلی را به امانت داده بود که او را چید و امانت خود را بازگرفت از شهادت من ناراحت نشوید چون من به آرزوی خود رسیدم. 

از همرزم شهید نقل شده:

که وقتی قربان لباس نظامی و مقدس بسیج را پوشید، آنقدر زیبا و نورانی شده بود که یک لحظه سراسر وجود من غرق در شادی گشت و به خود اندیشیدم که با وجود چنین سربازان پاک ‌باخته‌ای امام هرگز تنها نمی‌ماند. او در زمان شهادت در حالیکه می‌گفت الله اکبر خمینی رهبر با نام و یاد خدا و امام امت جان به جانان سپرد و همه ما را متأثر نمود. که در این پیام به ما درسی داد که باید راهرو او و امام امت باشیم . 

 

راهش پررهرو و یادش گرامی باد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۰۳
سعید

شهیدی که امام بر بازویش بوسه زد

 «به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه»

«تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم یک خمپاره تقریباً 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.»

شهید مهرداد عزیز الهی

دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال 1346 در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.

تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.

شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال 1364، در عملیات کربلای 4 در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

 به گزارش تابناک، خانواده «عزیز اللهی» 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۸۹ ، ۱۶:۰۰
سعید