مهمترین دارایی دخترک!
این روزها که مصادف است با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بر آن شدیم تا خاطرهای از یکی از رزمندگان دفاع مقدس را که نقش تأثیرگذاری در جبهههای حق علیه باطل ایفا کرد بیان کنیم. فردی که بُعد انسانی و اخلاقی شخصیت او، شاید بارزتر از اقدامات مۆثری بود که در سالهای آغازین جنگ انجام داد و به واسطه فعالیتهایش، اطلاعات عملیات سپاه راهاندازی شد.
سقای رزمندگان جنگ همواره در پشت جبههها روحیهای لطیف داشت و اخلاقش زبانزد رزمندگان بود. در این نوشتار میخواهیم به روزی اشاره کنیم که شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) در پشت جبههها و در جمع فرماندهان و رزمندگان، شروع به خواندن نامهای از یک دختر 12 ساله کرد که به دستش رسیده بود. متن نامه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اول سلام به امام امت و بعد به شهیدان راه خدا و بعد به رزمندگان اسلام که با ایثار خون، خود را فدای اسلام میکنند.
من زهرا نقیزاده هستم. پدرم در خیابانهای تهران شهید شد و من راه این شهیدان را گرامی میدارم.
یک دختربچه 12 ساله مهمترین چیزی که دارد، بیسکوئیتش هست، ما برای کمپوت راه افتادیم، داریم راه میرویم؛ چقدر ما با کربلا و صحنه عاشورا فاصله داریم
پدرم که شهید شد، ما 4 فرزند بودیم و یکی از آنها برادرم است و هفت سال دارد و کلاس اول است.
اگرچه پدرم شهید شده است، ولی هیچ ناراحتی ندارم، به خاطر اینکه برای اسلام شهید شد.
من 12 سال دارم و کلاس پنجم دبستان شهید مهران قندلیزان هستم. من آرزو دارم که پسر باشم و به جبهه بیایم و شهید شوم، ولی نمیتوانم به جبهه بیایم.
در راهپیمایی و نماز جمعه میروم و درس میخوانم. من خیلی آرزو دارم که شهید شوم. من قرآن میخوانم. من دعاهای خیلی زیاد میخوانم که رزمندگان اسلام پیروز و صدام و آمریکا نابود شوند.
مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر صدام، مرگ بر منافقین.
ضمناً این نامه را پشت رادیو بخوانید، ما تلویزیون نداریم که پشت تلویزیون آن را ببینیم، پس پشت رادیو آن را بخوانید. ساعت شش و نیم صبح بخوانید، من منتظر این هستم، حتماً بخوانید.
من دو تا بیسکوئیت برای جبهه فرستادم که برادرها خوشحال شوند. امیدوارم که پیروز شوید تا برای شما باز هم بیسکوئیت بفرستم. من خیلی آرزو دارم که شما این نامه را در رادیو بخوانید، اگر شما بخوانید، من میفهمم که این به دست شما رسیده است... .»
وقتی باقری نامه این دختربچه را خواند، همه حاضران تحت تأثیر قرار گرفته بودند؛ بعد از قرائت نامه، حسن رو به سمت فرماندهان و رزمندگان میکند و ادامه میدهد:
«این ملت ماست، یک دختربچه 12 ساله مهمترین چیزی که دارد، بیسکوئیتش هست، ما برای کمپوت راه افتادیم، داریم راه میرویم؛ چقدر ما با کربلا و صحنه عاشورا فاصله داریم، یا باید بگوییم این صحنه عاشورا ساختگی بوده، قصه بوده ...، بابا ما چقدر شهید دادیم؟ امام حسین(ع) میگوید من اصحابی باوفاتر از اصحاب خودم ندیدم، 73 نفر بودند و 72 نفرشان شهید شدند و یک نفرشان باقی مانده است.»