قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۷، ۰۹:۳۶ ق.ظ

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(2)

امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت.

سردار محمد کوثری

نمایندگان حضرت امام (ره) در دوران دفاع مقدس رهبر معظم انقلاب و شهید چمران بودند. چمران ‏ستادی تحت عنوان ستاد جنگ های نامنظم تشکیل داد. آقای خلخالی نیز نیروهایی تحت عنوان ‏فدائیان اسلام تشکیل داده بود اما اینجا بنی صدر به جای اینکه وحدت ایجاد کند، تفرقه می انداخت. ‏به هر حال نیروهای مردمی و سپاه جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، اما بعضی جاها مثل خرمشهر ‏دشمن فشار می آورد، در یک ماه اول تقریباً جبهه ها ثابت شد، اما در خرمشهر هنوز درگیری بود، اما ‏حضور نیروهای مردمی، ارتش و سپاه از پیشروی دشمن به سمت آبادان جلوگیری کرد، سپاه همچنان ‏درگیر مبارزه با ضد انقلاب بود، سپاه هم باید در جبهه حضور می داشت و هم شهر ها را آرام می کرد ‏چون ضد انقلاب و کسانی که قبلاً به صورت تئوریک به مبارزه با انقلاب می پرداختند حالا به صورت ‏عملی مبارزه می کردند و خود بنی صدر هم مانع از وحدت نیروها می شد‏‎. ‎

 خرمشهر تا 34 روز دوام آورد، به یاد دارم که آقای مرتضی رضایی که فرمانده سپاه بود با دفتر بنی ‏صدر تماس گرفتند که پشتیبانی صورت گیرد و مهمات و اسلحه برای نیروها ارسال گردد، بنی صدر ‏قول داد اما عمل نکرد و الاّ خرمشهر بعد از 34 روز هم سقوط نمی کرد‏‎. ‎

 از طرف دیگر فرماندهانی که از طرف بنی صدر منصوب شده بودند خائن بودند. مثلاً سپهبد صیاد ‏شیرازی رحمه الله را بیرون کرد و سرهنگ عطاریان به جای او گذاشت، سرهنگ عطاریان در زمان ‏طاغوت به ظاهر اخراجی ارتش بود اما عامل توده بود، بعد از اینکه مسئول عملیات غرب کشور شد، ‏همه اخبار و اطلاعات را از طریق حزب توده به شوروی می داد و از شوروی به عراق می رفت. یا ‏فرمانده لشکر زرهی 81 کرمانشاه فردی به نام باوند پور بود که جزء کودتاچیان نوژه بود که تا پای ‏چوبه دار هم رفت اما نجات پیدا کرد.

 سپاه که تجهیزات کافی نداشت، آموزشهای لازم ندیده بود برای حفظ ارزشهای انقلاب و حفظ کیان ‏اسلام وارد میدان شده بود و هر روز بیشتر درگیر می شد، بیشتر کمکها از طریق مردم به سپاه می رسید، ‏چون که بودجه ای از طرف دولت به سپاه اختصاص داده نشده بود، سپاه حتی سازماندهی منظم ‏نداشت، اما کم کم منظم شد و سازماندهی پیدا کرد. معنویتی که با فرار بنی صدر در جبهه به وجود ‏آمد فوق العاده بود و این معنویت بود که موتور محرک بچه ها شد، 10 ماه بعد از شروع جنگ بود که بنی صدر و رجوی با حالت بسیار زننده و زشت فرار کردند، بعد از فرار فرمانده کل قوا به ‏صورت مستقیم حضرت امام(ره) شد و هم اینکه انسجام و وحدت بین ارتش، سپاه، جهاد سازندگی به ‏وجود آمد. و هم ستاد جنگهای چریکی و نا منظم و نیروهای فدائیان اسلام در سپاه ادغام شدند، بسیج ‏راه اندازی شد و به گونه ای شد که هشت ماه بعد از فرار بنی صدر در عملیات فتح المبین حدود 30 ‏هزار بسیجی سازمان یافته و در عملیات بیت المقدس حدود 60 هزار نفر حضور یافتند.

سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎
رهبر انقلاب در جبهه

 ناگفته نماند در مورد آقای هاشمی رفسنجانی باید بگویم ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در ‏صحنه های جنگ حضور پیدا می کرد. البته بعد از فرار بنی صدر آقای خامنه ای تقریبا یک سالی بصورت ‏مداوم از طرف امام (ره) در جبهه ها حضور داشت و هدایت می کرد. اما بعداً آقا از طرف امام (ره) از ‏حضور در جبهه ها منع شد، به عنوان مثال اواخر سال 65 بعد از عملیات کربلای 5 سر تیم محافظان ‏حضرت آقا (که آن زمان رئیس جمهور بود) تماس گرفت که آقا دو هفته دیگر به آنجا می آید. یک ‏هفته بعد تماس گرفت که معظم له نمی آیند. ما هم نپرسیدیم چرا. تا اینکه نزدیک پذیرش قطعنامه، آقا ‏به جبهه تشریف آوردند. من پرسیدم که حضرتعالی قرار بود که سال 65 بیائید، چرا نیامدید، فرمود:

من ‏دلم همه اش اینجا بود، می خواستم بیایم، مشتاق دیدن جبهه ها و شما بودم، اما امام من را از حضور در ‏‏5 استانِ خوزستان، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام منع کرده بودند- که این هم نشانگر ‏آینده نگری امام راحل بود- ایشان فرمودند البته من خواستم بیایم و به آقای هاشمی گفتم که یکی دو ‏هفته تهران بماند تا من بروم جنوب و سری به رزمنده ها بزنم و بیایم، آقای هاشمی هم بی خبر نزد ‏امام رفته بود و ماجرای رفتن مرا به جبهه ها به ایشان گفته بودند. امام رضوان الله هم فرموده بودند: ‏سلام من به ایشان{مقام معظم رهبری} برسانید و بگوئید، مگر نگفتم که از تهران بیرون نروید‎.‎  

امام یک جاهایی را می دید که ما جلوی پاهایمان هم نمی توانیم ببینیم، آقای هاشمی رفسنجانی هم ‏انصافاً حضور مستمر و پر رنگی در جبهه ها داشت و به عنوان جانشین فرمانده کل قوا حضور پیدا می ‏کرد. در سال 66 آقای هاشمی ستاد کل نیروهای مسلح را تشکیل داد. نقش آقای هاشمی در جبهه و ‏جنگ بسیار بسزا بود. یادم هست در بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که آمدند، تا40 ساعت جلسه ‏مستمر برگزار کردند و به صورت مصمم و محکم به نظرات گوش دادند و تصمیم گرفتند که عملیات ‏کربلای 5 انجام بگیرد، اما از آنجا که آقای هاشمی ریاست مجلس هم به عهده داشت نمی توانست ‏دائم حضور داشته باشد، هم ریاست مجلس به عهده داشت و هم نماز جمعه و هم اینکه در جبهه ‏حضور داشت اگر چه از سال 65 حضور بیشتری در جبهه ها پیدا کرد‏‎. ‎

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

با فرار بنی صدر عملیات ها شروع شد. در سال 60 عملیات ثامن الائمه، طریق المقدس، فتح المبین در ‏شمال خوزستان، عملیات بیت المقدس در جنوب خوزستان باعث حیرت صدامیان شد و این عملیات ‏باعث آزاد سازی خرمشهر، هویزه و ... شد، بعد از آزاد سازی خرمشهر زمزمه هایی بود که عراق ‏حاضر است پای میز مذاکره بنشیند.

 هیأت های مختلفی از سازمان ملل و حتی یاسر عرفات به ایران می آمدند. امام به آنها فرمودند که اگر ‏شما راست می گوئید، نماینده تام الاختیار هستید، صلح می خواهید، ما که بهتر از شما صلح می ‏خواهیم اما اگر می خواهید که جنگ ادامه پیدا نکند، اول به نیروهای عراقی بگوئید بروند لب مرز، ما ‏هم می آییم لب مرز، آن وقت با هم مذاکره می کنیم، آنها جوابی نداشتند که بدهند چون کاره ای نبودند ‏و اختیاری از خود نداشتند. از طرفی عراق هم حاضر به عقب گرد و عقب نشینی نبود می خواستند تا ‏همان جایی که آمده بودند بمانند و آتش بس برقرار کنند. امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت. بعد از عملیات بیت المقدس گفتند که ما می رویم عقب، چون عملیات های پی در ‏پی علیه شان شده بود و ضربه ای محکم تر نسبت به قبل به آنها وارد شد، از ترس روی ارتفاعات ‏رفتند که نتوانیم راحت به آنها ضربه بزنیم و تلفات کمتری بدهند، این بود که در بوق و کرنا کردند که ‏می خواهیم عقب نشینی کنیم در صورتی که هنوز قسمت اعظمی از کشور در دست آنها بود مثلاً در ‏عملیات خیبر هویزه صد در سیزده کیلومتر دست آنها بود و‎ ... ‎

 استدلال ایران این بود که؛

اولاً: چه کسی تضمین می دهد که عراق حمله نکند، آیا مرجع بین المللی ‏هست که تضمین دهد که عراق وقتی خود را بازسازی کرد دوباره حمله نکند‎.‎

ثانیاً: تجاوز گر باید رسماً معرفی شود‏‎.‎

ثالثاً: خسارت از طرف عراق باید پرداخت شود‏‎.‎

امام خمینی قدس ره

رابعاً: کل سرزمین هایی که در تصرف عراق است باد تخلیه شود و تا مرز عقب نشینی کنند. اگر این ‏شرایط را می پذیرفتند، جنگ ادامه پیدا نمی کرد ما دنبال جنگ نبودیم، بلکه دفاع می کردیم‎.‎

 بحث دیگری که هست مربوط می شود به جمله ای که امام راحل در هنگام پذیرش قطعنامه فرمودند ‏که این جام زهر را می نوشم و قطعنامه را قبول می کنم. ما از دید خود پیروز بودیم اما از نظر امام باید ‏آن کسانی که تجاوز کرده بودند و آن عامل هایی که باعث این همه مشکلات و عقب ماندگی شده ‏بودند، تنبیه کامل شوند. سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎

 پیروزی صد در صد از آن ما بود، چون آنها آمده بودند و نزدیک به 15 یا 20 هزار کیلومتر مربع از ‏خاک ما گرفته بودند و ما آنها را بیرون کردیم و تا مرز پیش رفتم، آیا این پبروزی نبود، آیا هشت سال ‏ایستادگی بدون اینکه بتوانند متری از خاک ما را بگیرند، پیروزی نبود، به گفته صدام تا چند روز دیگر ‏می خواست بیاید در تهران سخنرانی کند اما هشت سال خودش را به آب و آتش زد و حتی نتوانست تا ‏لب مرز بیاید حداقل ایران را ببیند چه برسد تهران و خرمشهر، این نهایت پایداری یک ملت بود‎. ‎



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

جنگ به روایت سردار محمد کوثری(2)

جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۷، ۰۹:۳۶ ق.ظ
امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت.

سردار محمد کوثری

نمایندگان حضرت امام (ره) در دوران دفاع مقدس رهبر معظم انقلاب و شهید چمران بودند. چمران ‏ستادی تحت عنوان ستاد جنگ های نامنظم تشکیل داد. آقای خلخالی نیز نیروهایی تحت عنوان ‏فدائیان اسلام تشکیل داده بود اما اینجا بنی صدر به جای اینکه وحدت ایجاد کند، تفرقه می انداخت. ‏به هر حال نیروهای مردمی و سپاه جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، اما بعضی جاها مثل خرمشهر ‏دشمن فشار می آورد، در یک ماه اول تقریباً جبهه ها ثابت شد، اما در خرمشهر هنوز درگیری بود، اما ‏حضور نیروهای مردمی، ارتش و سپاه از پیشروی دشمن به سمت آبادان جلوگیری کرد، سپاه همچنان ‏درگیر مبارزه با ضد انقلاب بود، سپاه هم باید در جبهه حضور می داشت و هم شهر ها را آرام می کرد ‏چون ضد انقلاب و کسانی که قبلاً به صورت تئوریک به مبارزه با انقلاب می پرداختند حالا به صورت ‏عملی مبارزه می کردند و خود بنی صدر هم مانع از وحدت نیروها می شد‏‎. ‎

 خرمشهر تا 34 روز دوام آورد، به یاد دارم که آقای مرتضی رضایی که فرمانده سپاه بود با دفتر بنی ‏صدر تماس گرفتند که پشتیبانی صورت گیرد و مهمات و اسلحه برای نیروها ارسال گردد، بنی صدر ‏قول داد اما عمل نکرد و الاّ خرمشهر بعد از 34 روز هم سقوط نمی کرد‏‎. ‎

 از طرف دیگر فرماندهانی که از طرف بنی صدر منصوب شده بودند خائن بودند. مثلاً سپهبد صیاد ‏شیرازی رحمه الله را بیرون کرد و سرهنگ عطاریان به جای او گذاشت، سرهنگ عطاریان در زمان ‏طاغوت به ظاهر اخراجی ارتش بود اما عامل توده بود، بعد از اینکه مسئول عملیات غرب کشور شد، ‏همه اخبار و اطلاعات را از طریق حزب توده به شوروی می داد و از شوروی به عراق می رفت. یا ‏فرمانده لشکر زرهی 81 کرمانشاه فردی به نام باوند پور بود که جزء کودتاچیان نوژه بود که تا پای ‏چوبه دار هم رفت اما نجات پیدا کرد.

 سپاه که تجهیزات کافی نداشت، آموزشهای لازم ندیده بود برای حفظ ارزشهای انقلاب و حفظ کیان ‏اسلام وارد میدان شده بود و هر روز بیشتر درگیر می شد، بیشتر کمکها از طریق مردم به سپاه می رسید، ‏چون که بودجه ای از طرف دولت به سپاه اختصاص داده نشده بود، سپاه حتی سازماندهی منظم ‏نداشت، اما کم کم منظم شد و سازماندهی پیدا کرد. معنویتی که با فرار بنی صدر در جبهه به وجود ‏آمد فوق العاده بود و این معنویت بود که موتور محرک بچه ها شد، 10 ماه بعد از شروع جنگ بود که بنی صدر و رجوی با حالت بسیار زننده و زشت فرار کردند، بعد از فرار فرمانده کل قوا به ‏صورت مستقیم حضرت امام(ره) شد و هم اینکه انسجام و وحدت بین ارتش، سپاه، جهاد سازندگی به ‏وجود آمد. و هم ستاد جنگهای چریکی و نا منظم و نیروهای فدائیان اسلام در سپاه ادغام شدند، بسیج ‏راه اندازی شد و به گونه ای شد که هشت ماه بعد از فرار بنی صدر در عملیات فتح المبین حدود 30 ‏هزار بسیجی سازمان یافته و در عملیات بیت المقدس حدود 60 هزار نفر حضور یافتند.

سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎
رهبر انقلاب در جبهه

 ناگفته نماند در مورد آقای هاشمی رفسنجانی باید بگویم ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در ‏صحنه های جنگ حضور پیدا می کرد. البته بعد از فرار بنی صدر آقای خامنه ای تقریبا یک سالی بصورت ‏مداوم از طرف امام (ره) در جبهه ها حضور داشت و هدایت می کرد. اما بعداً آقا از طرف امام (ره) از ‏حضور در جبهه ها منع شد، به عنوان مثال اواخر سال 65 بعد از عملیات کربلای 5 سر تیم محافظان ‏حضرت آقا (که آن زمان رئیس جمهور بود) تماس گرفت که آقا دو هفته دیگر به آنجا می آید. یک ‏هفته بعد تماس گرفت که معظم له نمی آیند. ما هم نپرسیدیم چرا. تا اینکه نزدیک پذیرش قطعنامه، آقا ‏به جبهه تشریف آوردند. من پرسیدم که حضرتعالی قرار بود که سال 65 بیائید، چرا نیامدید، فرمود:

من ‏دلم همه اش اینجا بود، می خواستم بیایم، مشتاق دیدن جبهه ها و شما بودم، اما امام من را از حضور در ‏‏5 استانِ خوزستان، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام منع کرده بودند- که این هم نشانگر ‏آینده نگری امام راحل بود- ایشان فرمودند البته من خواستم بیایم و به آقای هاشمی گفتم که یکی دو ‏هفته تهران بماند تا من بروم جنوب و سری به رزمنده ها بزنم و بیایم، آقای هاشمی هم بی خبر نزد ‏امام رفته بود و ماجرای رفتن مرا به جبهه ها به ایشان گفته بودند. امام رضوان الله هم فرموده بودند: ‏سلام من به ایشان{مقام معظم رهبری} برسانید و بگوئید، مگر نگفتم که از تهران بیرون نروید‎.‎  

امام یک جاهایی را می دید که ما جلوی پاهایمان هم نمی توانیم ببینیم، آقای هاشمی رفسنجانی هم ‏انصافاً حضور مستمر و پر رنگی در جبهه ها داشت و به عنوان جانشین فرمانده کل قوا حضور پیدا می ‏کرد. در سال 66 آقای هاشمی ستاد کل نیروهای مسلح را تشکیل داد. نقش آقای هاشمی در جبهه و ‏جنگ بسیار بسزا بود. یادم هست در بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که آمدند، تا40 ساعت جلسه ‏مستمر برگزار کردند و به صورت مصمم و محکم به نظرات گوش دادند و تصمیم گرفتند که عملیات ‏کربلای 5 انجام بگیرد، اما از آنجا که آقای هاشمی ریاست مجلس هم به عهده داشت نمی توانست ‏دائم حضور داشته باشد، هم ریاست مجلس به عهده داشت و هم نماز جمعه و هم اینکه در جبهه ‏حضور داشت اگر چه از سال 65 حضور بیشتری در جبهه ها پیدا کرد‏‎. ‎

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

با فرار بنی صدر عملیات ها شروع شد. در سال 60 عملیات ثامن الائمه، طریق المقدس، فتح المبین در ‏شمال خوزستان، عملیات بیت المقدس در جنوب خوزستان باعث حیرت صدامیان شد و این عملیات ‏باعث آزاد سازی خرمشهر، هویزه و ... شد، بعد از آزاد سازی خرمشهر زمزمه هایی بود که عراق ‏حاضر است پای میز مذاکره بنشیند.

 هیأت های مختلفی از سازمان ملل و حتی یاسر عرفات به ایران می آمدند. امام به آنها فرمودند که اگر ‏شما راست می گوئید، نماینده تام الاختیار هستید، صلح می خواهید، ما که بهتر از شما صلح می ‏خواهیم اما اگر می خواهید که جنگ ادامه پیدا نکند، اول به نیروهای عراقی بگوئید بروند لب مرز، ما ‏هم می آییم لب مرز، آن وقت با هم مذاکره می کنیم، آنها جوابی نداشتند که بدهند چون کاره ای نبودند ‏و اختیاری از خود نداشتند. از طرفی عراق هم حاضر به عقب گرد و عقب نشینی نبود می خواستند تا ‏همان جایی که آمده بودند بمانند و آتش بس برقرار کنند. امام می فرمود آن چنان سیلی به صدام بزنیم ‏که نداند از کجا خورده مگر می شود دزدی به خانه آدم بیاید و از دیوار خانه بالا برود و آن وقت ‏چیزی به او نگفت. بعد از عملیات بیت المقدس گفتند که ما می رویم عقب، چون عملیات های پی در ‏پی علیه شان شده بود و ضربه ای محکم تر نسبت به قبل به آنها وارد شد، از ترس روی ارتفاعات ‏رفتند که نتوانیم راحت به آنها ضربه بزنیم و تلفات کمتری بدهند، این بود که در بوق و کرنا کردند که ‏می خواهیم عقب نشینی کنیم در صورتی که هنوز قسمت اعظمی از کشور در دست آنها بود مثلاً در ‏عملیات خیبر هویزه صد در سیزده کیلومتر دست آنها بود و‎ ... ‎

 استدلال ایران این بود که؛

اولاً: چه کسی تضمین می دهد که عراق حمله نکند، آیا مرجع بین المللی ‏هست که تضمین دهد که عراق وقتی خود را بازسازی کرد دوباره حمله نکند‎.‎

ثانیاً: تجاوز گر باید رسماً معرفی شود‏‎.‎

ثالثاً: خسارت از طرف عراق باید پرداخت شود‏‎.‎

امام خمینی قدس ره

رابعاً: کل سرزمین هایی که در تصرف عراق است باد تخلیه شود و تا مرز عقب نشینی کنند. اگر این ‏شرایط را می پذیرفتند، جنگ ادامه پیدا نمی کرد ما دنبال جنگ نبودیم، بلکه دفاع می کردیم‎.‎

 بحث دیگری که هست مربوط می شود به جمله ای که امام راحل در هنگام پذیرش قطعنامه فرمودند ‏که این جام زهر را می نوشم و قطعنامه را قبول می کنم. ما از دید خود پیروز بودیم اما از نظر امام باید ‏آن کسانی که تجاوز کرده بودند و آن عامل هایی که باعث این همه مشکلات و عقب ماندگی شده ‏بودند، تنبیه کامل شوند. سیاست امام این بود جنگ جنگ تا رفع فتنه، یعنی حضرت امام می خواستند ‏ریشه فتنه که آمریکا بود از بین برود چون این نشد امام فرمودند جام زهر را می نوشم‎.‎

 پیروزی صد در صد از آن ما بود، چون آنها آمده بودند و نزدیک به 15 یا 20 هزار کیلومتر مربع از ‏خاک ما گرفته بودند و ما آنها را بیرون کردیم و تا مرز پیش رفتم، آیا این پبروزی نبود، آیا هشت سال ‏ایستادگی بدون اینکه بتوانند متری از خاک ما را بگیرند، پیروزی نبود، به گفته صدام تا چند روز دیگر ‏می خواست بیاید در تهران سخنرانی کند اما هشت سال خودش را به آب و آتش زد و حتی نتوانست تا ‏لب مرز بیاید حداقل ایران را ببیند چه برسد تهران و خرمشهر، این نهایت پایداری یک ملت بود‎. ‎

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۲/۱۶
سعید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی