قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۸۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ

فاتح فتح الفتوح

فاتح فتح الفتوح

محوریت معنوی امام خمینی (ره) در دفاع مقدس

« در حقیقت فاتح این فتح الفتوح خود او بود؛ او بود که این انسان ها را ساخت ؛ او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که این مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزش های اسلامی را بعد از انزوا و خمول دوباره احیا کرد... »

امام خمینی

این توصیفِ زیبای رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی درباره ی رهبری امامِ راحل در دورانِ جنگ تحمیلی ، که پس از فتح الفتوح نامیدن تحوّل عمیق ایمانی و معنوی رزمندگان اسلام توسط حضرت امام صورت پذیرفت ، ضرورت بررسیِ این مقوله را بیش از پیش آشکار می کند.

در این مقاله به محوریت معنوی امام خمینی در دفاع مقدس می پردازیم .

 محوریت معنوی(حضرت امام رحمت الله علیه ، الهام بخش عرفانِ حماسی)

جنگ همچو کوره هایی بود که نه هر کسی جرأت ورود بدان را داشت ، و نه پس از ورود ، توانایی استقامت در آن. اما بدون شک ورود به این میدان و استقامت در آن ، تأثیر عمیق معنوی بر رزمندگان داشت که به تعبیر حضرت امام ، توانستند ره صد ساله را یک شبه بپیمایند.

بدون شک ، محورِ انگیزه ای و الهام بخشِ مردم و رزمندگان برای حضورِ عاشقانه در میدانِ جهاد و شهادت طلبی و شجاعت عارفانه ، در نبرد با دشمنان کافر تا دندان مسلح ، کسی جز حضرت امام رحمت الله علیه نبود. نمونه های ذیل به اثبات این امر، کمک می کند:

وصیت نامه ها :

من با همه ی التهاب دورنی ام و برنامه های تنظیم شده ی زندگی ام ، با وابستگی به خانواده ام و سرگردانی همسر منتخب یک هفته ای ام که سراسر وجودم در اوست ، همه و همه در یک جمله ، و آن هم « اطاعت از امام » معاوضه می کنم . امروز پس از یک هفته از آغاز زندگی مشترک پوتین ها را می پوشم و لباس رزم بر تن می کنم و سلاح برمیدارم و به میدان نبرد می روم .

• شهید سیّد بخش الله سیّد میرزایی : من با همه ی التهاب دورنی ام و برنامه های تنظیم شده ی زندگی ام ، با وابستگی به خانواده ام و سرگردانی همسر منتخب یک هفته ای ام که سراسر وجودم در اوست ، همه و همه در یک جمله ، و آن هم « اطاعت از امام » معاوضه می کنم . امروز پس از یک هفته از آغاز زندگی مشترک پوتین ها را می پوشم و لباس رزم بر تن می کنم و سلاح برمیدارم و به میدان نبرد می روم .

• شهید محمّد رضا باقی : وصیت نامه ام را با سلام به رهبر انقلاب و عذرخواهی از او شروع  می کنم ، عذرخواهی به خاطر اینکه فقط یک جان داشتم تا در راه هدف امام بدهم . دوست داشتم تا هزاران جان داشتم و تا قیامت می مردم و زنده می شدم ، ولی سرِ مویی از امام کم نمی شد .

• شهید رجبعلی کیاشمشکی : وظیفه ی خود می دانم به فرمان امام امت ، خمینیِ بزرگ ، جان ناچیزم را در راه الله ، هستی بخش جهان اهدا کنم .

رزمندگان

• شهید عبدالله دَرَک ( پیشوا) : اینجانب عبدالله دَرَک ، از روستای علی آباد ، بر حسب احساس مسئولیتی که جمهوری اسلامی ایران به رهبری عالیقدر امام خمینی رحمت الله علیه و با توجه به فرمایشات گهربار او، خود ( را ) مکلّف دانستم که دست از زندگی و پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر شسته و راهی جبهه های حق علیه باطل شوم . ما برای دفاع از میهن اسلامی و اسلام عزیزمان به پا خاسته ایم تا اینکه بتوانیم خاری از سر راه انقلاب برداریم و نه خاری باشیم سر راه انقلاب.

• شهید بیژن سیاوشی : هیهات که هجده سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام . زیرا از نعمتهایی که پرودگار به من داده است سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام . بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بتشکن می باشد ، توفیق نیافتم .

• شهید مسعود صابری : ای امام عزیز! اگر من جان ها داشته باشم ، حاضرم به خدا قسم در راهت که همان راه حسین علیه السّلام مولایمان است ، شهید شوم و باز زنده شوم و در راه تو فدا گردم و در آن هنگام است که هر قطره خونم فریاد می زند : الله اکبر، خمینی رهبر.

• شهید محمّد تبیانیان : فرزند پاک وشجاع حسین بن علی علیه السلام که برای بندگان خدا در صحرای کربلا آن چنان در مقابل خصم ایستاد ، در طول تاریخ نمونه ای در ایستادن فرزند برومندش امام خمینی در مقابل ابرقدرت شرق و غرب نتوان یافت.

• شهید محمّد شباب زاده : خدایا ! ما با تو پیمان بسته ایم تا آخر عمر با امام و همراه امام باشیم و اگر ما را هزاران بار زنده کنند و بمیرانند ، هرگز این پیمان را نمی شکنیم ، زیرا که ایمان آوردیم به کاری که می کنیم.

• شهید حسین هوشمند عباسی : درود بر عزیز دلِ ما ، خمینی که از جان و دل دوستش دارم . او ما را از بت پرستی رهانید و به خدا پرستی دعوت کرد.

خاطرات :

در یکی از دیدارهای خانواده ی شهدا با امام خمینی ، مادری با لهجه ی خرمشهری فریاد می زد : ای امام! سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند . دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی کنم ؛ خدا مرا فدای تو کند.

• پسر بچّه ی شانزده ساله ای را به اورژانس آوردند . هنوز از بدن مطهّرش دود بلند بود. بدنش را مواد منفجره سوزاند ه بود . چهره اش قابل تشخیص نبود. لب های مقدسش آیات را تلاوت می کرد و از خداوند خواهان سلامتی امام بود.

• مجروحی را آورده بودند که از هم بریده شده بود. گفت : دردت شدید است ؟ گفت : خوشحالم که به امام درد نمی رسد.

• در یکی از دیدارهای خانواده ی شهدا با امام خمینی ، مادری با لهجه ی خرمشهری فریاد می زد : ای امام! سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند . دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی کنم ؛ خدا مرا فدای تو کند.

دفاع مقدس

 نیروهای روبه روی ما، در شب درگیری ، سودانی ها بودند. در حال درگیری بودیم که یک سرباز سودانی از پشت سر، من و دوستانم را محاصره کرد ، اما سلاحش را به زمین انداخت و همه ی ما را بوسید. او دائماً می گفت : لبیک یا خمینی . بعد از ما سلاح درخواست کرد و ما که به صداقت او پی برده بودیم ، اسلحه ای را در اختیارش گذاشتیم و او تا صبح پا به پای ما جنگید و سرانجام ، تیری به قلبش نشست و شهید شد.

• ارتش عراق پس از عملیات موفق والفجر 8 ( فتح فاو) با اتخاذ شیوه ی دفاع متحرّک ، شهر مهران را مجدداً به تصرف خود درآورد و با تبلیغات فراوان، به جای عقب نشینی از آن ، خواهان عقب نشینی رزمندگان اسلام از شهر فاو شد. محسن رضایی در یکی از جلسات فرماندهان نظامی مطرح کرد که : حضرت امام فرموده اند : مهران چه شد؟ چرا مهران آزاد نشد؟ وقتی رزمندگان این جمله ی کوتاه را شنیدند ، از رفتن به مرخصی صرف نظر کرده ، در صدد اجرای فرمان امام برآمدند. شهید حجت الاسلام میثمی در این باره می گوید : با این که فرماندهان ما مشکلات زیادی داشتند و به تازگی از یازده عملیات کمرشکن فارغ شده بودند و آمادگی نبود ، ولی وقتی دیدند رهبر انقلاب اشاره کردند که از مهران چه خبر؛ فهمیدند که امام دوست دارند مهران آزاد بشود... یکی از فرماندهان به من گفت : فلانی ! مهران آزاد شد ، ولی این برای ما مهم نیست ؛ این که امام شاد شده اند ؛ برای ما مهم است.

 محسن رضایی در یکی از جلسات فرماندهان نظامی مطرح کرد که : حضرت امام فرموده اند : مهران چه شد؟ چرا مهران آزاد نشد؟ وقتی رزمندگان این جمله ی کوتاه را شنیدند ، از رفتن به مرخصی صرف نظر کرده ، در صدد اجرای فرمان امام برآمدند.

• پس از عملیات ناموفق کربلای 4 ، وضعیتی بحرانی و شرایطی نامساعد در جبهه و یگان های رزم  به وجود آمده بود. طولانی شدن مدت حضور رزمندگان در جبهه و در نتیجه خستگی و ضعف روحیه ی آنان ، وجود موانع و استحکامات فراوان در جبهه ی دشمن برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان و... از جمله عواملی بودند که عملیات را در منطقه ی شلمچه با مشکل روبه رو کرده بود . اما هنگامی که رزمندگان می فهمند که امام فرموده است رزمندگان این عملیات را انجام بدهند ، همگی برای انجام عملیات مهیّا شدند. یکی از فرماندهان در اینباره می گوید :  به گروهی از مسئوولان و فرماندهان گردان ها که جمع شده بودند ، گفتم که امام خواسته اند عملیات انجام شود و صبح هم در مراسم صبحگاه می خواهم این موضوع را با نیروها در میان بگذارم .

دفاع مقدس

هنگامی که به سوی میدان صبحگاه می آمدم ، دیدم گردان ها یکی یکی می آیند ، اما همه کفن پوش و پا برهنه بودند ؛ صحنه ای که تصور آن انسان را به وجد می آورد! بر روی پلاکارد بزرگی که در جلوی خود گرفته بود ، نوشته شده بود: اماما! ما اهل کوفه نیستیم شما ، را تنها بگذاریم. ما تا آخرین قطره ی خونمان پای فرمان شما ایستاده ایم ، ما برای شهادت باکی نداریم و تا شهادت در رکاب شما آماده هستیم .

به آنها گفتم : هر کس می خواهد به مرخصی برود، می تواند برود ، ولی من جزو کسانی ام که می خواهم بمانم . خدا شاهد است یک نفر از این جمع جدا نشد و حتی تا پایان عملیات نیز یک نفر برای مرخصی به ما مراجعه نکرد. من عشق و ارادت بسیجی ها و سایر رزمندگان به حضرت امام را در اینجا به وضوح دیدم.

بنابراین محور تمامی انگیزه ، رشادت ها و اوج ها و افتخارات معنوی و حالات روحی رزمندگان و خلوص و شهادت طلبی آنها در مسیر احیای حق و دفاع از اسلام و قرآن و عزت و شرف مسلمین، کسی جز خمینیِ بُت شکن ، آن حکیم فرزانه و امام اندیشه ها و آمالِ مستضعفان نبود.



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

فاتح فتح الفتوح

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۸۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ

فاتح فتح الفتوح

محوریت معنوی امام خمینی (ره) در دفاع مقدس

« در حقیقت فاتح این فتح الفتوح خود او بود؛ او بود که این انسان ها را ساخت ؛ او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که این مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزش های اسلامی را بعد از انزوا و خمول دوباره احیا کرد... »

امام خمینی

این توصیفِ زیبای رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی درباره ی رهبری امامِ راحل در دورانِ جنگ تحمیلی ، که پس از فتح الفتوح نامیدن تحوّل عمیق ایمانی و معنوی رزمندگان اسلام توسط حضرت امام صورت پذیرفت ، ضرورت بررسیِ این مقوله را بیش از پیش آشکار می کند.

در این مقاله به محوریت معنوی امام خمینی در دفاع مقدس می پردازیم .

 محوریت معنوی(حضرت امام رحمت الله علیه ، الهام بخش عرفانِ حماسی)

جنگ همچو کوره هایی بود که نه هر کسی جرأت ورود بدان را داشت ، و نه پس از ورود ، توانایی استقامت در آن. اما بدون شک ورود به این میدان و استقامت در آن ، تأثیر عمیق معنوی بر رزمندگان داشت که به تعبیر حضرت امام ، توانستند ره صد ساله را یک شبه بپیمایند.

بدون شک ، محورِ انگیزه ای و الهام بخشِ مردم و رزمندگان برای حضورِ عاشقانه در میدانِ جهاد و شهادت طلبی و شجاعت عارفانه ، در نبرد با دشمنان کافر تا دندان مسلح ، کسی جز حضرت امام رحمت الله علیه نبود. نمونه های ذیل به اثبات این امر، کمک می کند:

وصیت نامه ها :

من با همه ی التهاب دورنی ام و برنامه های تنظیم شده ی زندگی ام ، با وابستگی به خانواده ام و سرگردانی همسر منتخب یک هفته ای ام که سراسر وجودم در اوست ، همه و همه در یک جمله ، و آن هم « اطاعت از امام » معاوضه می کنم . امروز پس از یک هفته از آغاز زندگی مشترک پوتین ها را می پوشم و لباس رزم بر تن می کنم و سلاح برمیدارم و به میدان نبرد می روم .

• شهید سیّد بخش الله سیّد میرزایی : من با همه ی التهاب دورنی ام و برنامه های تنظیم شده ی زندگی ام ، با وابستگی به خانواده ام و سرگردانی همسر منتخب یک هفته ای ام که سراسر وجودم در اوست ، همه و همه در یک جمله ، و آن هم « اطاعت از امام » معاوضه می کنم . امروز پس از یک هفته از آغاز زندگی مشترک پوتین ها را می پوشم و لباس رزم بر تن می کنم و سلاح برمیدارم و به میدان نبرد می روم .

• شهید محمّد رضا باقی : وصیت نامه ام را با سلام به رهبر انقلاب و عذرخواهی از او شروع  می کنم ، عذرخواهی به خاطر اینکه فقط یک جان داشتم تا در راه هدف امام بدهم . دوست داشتم تا هزاران جان داشتم و تا قیامت می مردم و زنده می شدم ، ولی سرِ مویی از امام کم نمی شد .

• شهید رجبعلی کیاشمشکی : وظیفه ی خود می دانم به فرمان امام امت ، خمینیِ بزرگ ، جان ناچیزم را در راه الله ، هستی بخش جهان اهدا کنم .

رزمندگان

• شهید عبدالله دَرَک ( پیشوا) : اینجانب عبدالله دَرَک ، از روستای علی آباد ، بر حسب احساس مسئولیتی که جمهوری اسلامی ایران به رهبری عالیقدر امام خمینی رحمت الله علیه و با توجه به فرمایشات گهربار او، خود ( را ) مکلّف دانستم که دست از زندگی و پدر و مادر و برادر و خواهر و همسر شسته و راهی جبهه های حق علیه باطل شوم . ما برای دفاع از میهن اسلامی و اسلام عزیزمان به پا خاسته ایم تا اینکه بتوانیم خاری از سر راه انقلاب برداریم و نه خاری باشیم سر راه انقلاب.

• شهید بیژن سیاوشی : هیهات که هجده سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام . زیرا از نعمتهایی که پرودگار به من داده است سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام . بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید ما روح خدا خمینی بتشکن می باشد ، توفیق نیافتم .

• شهید مسعود صابری : ای امام عزیز! اگر من جان ها داشته باشم ، حاضرم به خدا قسم در راهت که همان راه حسین علیه السّلام مولایمان است ، شهید شوم و باز زنده شوم و در راه تو فدا گردم و در آن هنگام است که هر قطره خونم فریاد می زند : الله اکبر، خمینی رهبر.

• شهید محمّد تبیانیان : فرزند پاک وشجاع حسین بن علی علیه السلام که برای بندگان خدا در صحرای کربلا آن چنان در مقابل خصم ایستاد ، در طول تاریخ نمونه ای در ایستادن فرزند برومندش امام خمینی در مقابل ابرقدرت شرق و غرب نتوان یافت.

• شهید محمّد شباب زاده : خدایا ! ما با تو پیمان بسته ایم تا آخر عمر با امام و همراه امام باشیم و اگر ما را هزاران بار زنده کنند و بمیرانند ، هرگز این پیمان را نمی شکنیم ، زیرا که ایمان آوردیم به کاری که می کنیم.

• شهید حسین هوشمند عباسی : درود بر عزیز دلِ ما ، خمینی که از جان و دل دوستش دارم . او ما را از بت پرستی رهانید و به خدا پرستی دعوت کرد.

خاطرات :

در یکی از دیدارهای خانواده ی شهدا با امام خمینی ، مادری با لهجه ی خرمشهری فریاد می زد : ای امام! سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند . دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی کنم ؛ خدا مرا فدای تو کند.

• پسر بچّه ی شانزده ساله ای را به اورژانس آوردند . هنوز از بدن مطهّرش دود بلند بود. بدنش را مواد منفجره سوزاند ه بود . چهره اش قابل تشخیص نبود. لب های مقدسش آیات را تلاوت می کرد و از خداوند خواهان سلامتی امام بود.

• مجروحی را آورده بودند که از هم بریده شده بود. گفت : دردت شدید است ؟ گفت : خوشحالم که به امام درد نمی رسد.

• در یکی از دیدارهای خانواده ی شهدا با امام خمینی ، مادری با لهجه ی خرمشهری فریاد می زد : ای امام! سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند . دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی کنم ؛ خدا مرا فدای تو کند.

دفاع مقدس

 نیروهای روبه روی ما، در شب درگیری ، سودانی ها بودند. در حال درگیری بودیم که یک سرباز سودانی از پشت سر، من و دوستانم را محاصره کرد ، اما سلاحش را به زمین انداخت و همه ی ما را بوسید. او دائماً می گفت : لبیک یا خمینی . بعد از ما سلاح درخواست کرد و ما که به صداقت او پی برده بودیم ، اسلحه ای را در اختیارش گذاشتیم و او تا صبح پا به پای ما جنگید و سرانجام ، تیری به قلبش نشست و شهید شد.

• ارتش عراق پس از عملیات موفق والفجر 8 ( فتح فاو) با اتخاذ شیوه ی دفاع متحرّک ، شهر مهران را مجدداً به تصرف خود درآورد و با تبلیغات فراوان، به جای عقب نشینی از آن ، خواهان عقب نشینی رزمندگان اسلام از شهر فاو شد. محسن رضایی در یکی از جلسات فرماندهان نظامی مطرح کرد که : حضرت امام فرموده اند : مهران چه شد؟ چرا مهران آزاد نشد؟ وقتی رزمندگان این جمله ی کوتاه را شنیدند ، از رفتن به مرخصی صرف نظر کرده ، در صدد اجرای فرمان امام برآمدند. شهید حجت الاسلام میثمی در این باره می گوید : با این که فرماندهان ما مشکلات زیادی داشتند و به تازگی از یازده عملیات کمرشکن فارغ شده بودند و آمادگی نبود ، ولی وقتی دیدند رهبر انقلاب اشاره کردند که از مهران چه خبر؛ فهمیدند که امام دوست دارند مهران آزاد بشود... یکی از فرماندهان به من گفت : فلانی ! مهران آزاد شد ، ولی این برای ما مهم نیست ؛ این که امام شاد شده اند ؛ برای ما مهم است.

 محسن رضایی در یکی از جلسات فرماندهان نظامی مطرح کرد که : حضرت امام فرموده اند : مهران چه شد؟ چرا مهران آزاد نشد؟ وقتی رزمندگان این جمله ی کوتاه را شنیدند ، از رفتن به مرخصی صرف نظر کرده ، در صدد اجرای فرمان امام برآمدند.

• پس از عملیات ناموفق کربلای 4 ، وضعیتی بحرانی و شرایطی نامساعد در جبهه و یگان های رزم  به وجود آمده بود. طولانی شدن مدت حضور رزمندگان در جبهه و در نتیجه خستگی و ضعف روحیه ی آنان ، وجود موانع و استحکامات فراوان در جبهه ی دشمن برای جلوگیری از نفوذ رزمندگان و... از جمله عواملی بودند که عملیات را در منطقه ی شلمچه با مشکل روبه رو کرده بود . اما هنگامی که رزمندگان می فهمند که امام فرموده است رزمندگان این عملیات را انجام بدهند ، همگی برای انجام عملیات مهیّا شدند. یکی از فرماندهان در اینباره می گوید :  به گروهی از مسئوولان و فرماندهان گردان ها که جمع شده بودند ، گفتم که امام خواسته اند عملیات انجام شود و صبح هم در مراسم صبحگاه می خواهم این موضوع را با نیروها در میان بگذارم .

دفاع مقدس

هنگامی که به سوی میدان صبحگاه می آمدم ، دیدم گردان ها یکی یکی می آیند ، اما همه کفن پوش و پا برهنه بودند ؛ صحنه ای که تصور آن انسان را به وجد می آورد! بر روی پلاکارد بزرگی که در جلوی خود گرفته بود ، نوشته شده بود: اماما! ما اهل کوفه نیستیم شما ، را تنها بگذاریم. ما تا آخرین قطره ی خونمان پای فرمان شما ایستاده ایم ، ما برای شهادت باکی نداریم و تا شهادت در رکاب شما آماده هستیم .

به آنها گفتم : هر کس می خواهد به مرخصی برود، می تواند برود ، ولی من جزو کسانی ام که می خواهم بمانم . خدا شاهد است یک نفر از این جمع جدا نشد و حتی تا پایان عملیات نیز یک نفر برای مرخصی به ما مراجعه نکرد. من عشق و ارادت بسیجی ها و سایر رزمندگان به حضرت امام را در اینجا به وضوح دیدم.

بنابراین محور تمامی انگیزه ، رشادت ها و اوج ها و افتخارات معنوی و حالات روحی رزمندگان و خلوص و شهادت طلبی آنها در مسیر احیای حق و دفاع از اسلام و قرآن و عزت و شرف مسلمین، کسی جز خمینیِ بُت شکن ، آن حکیم فرزانه و امام اندیشه ها و آمالِ مستضعفان نبود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۱/۲۹
سعید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی