خارج از گود دفاع مقدس
اینهم خارج از گود جبهه و جنگ
فاتحه مع الصلوات.....
این همه را چه بگوئم گه داد دل است و تنهائی :در پی دیدار قویترین مردان ایران با یکی از شخصیتها که در فضایی سرشار از شور و نشاط و انرژی انجام شد، ستاد مرکزی دیدارهای میانرشتهای، برای تحکیم ارتباطات میان رشتههای مختلف، برنامه زیر را برای دیدارهای آتی اعلام کرد:
هفته سوم اردیبهشت: دیدار ستارههای سینما با اسفندیار رحیممشایی (پارت 1).
هفته اول خرداد: دیدار جمعی از فلاسفه هایدگری، اعضای حلقه فرانکفورت و اتیمولوژیستها با
مهدی کروبی.
هفته دوم خرداد: دیدار ستارههای سینما با اسفندیار رحیم مشایی (پارت 2).
هفته سوم خرداد: دیدار لیدی گاگا و دیدیه دروگبا با... [بعدا مشخص خواهد شد].
هفته چهارم خرداد: دیدار تعمیرکاران موبایل پاساژ علاءالدین با تریکوبافان سهراه جمهوری.
هفته اول تیر: دیدار جمعی از ماهیهای آب شیرین آکواریومی با میرحسین موسوی.
هفته دوم تیر: دیدار ستارههای سینما با اسفندیار رحیم مشایی (پارت 3).
پس از انتشار عکسهایی مبنی بر حضور مهدی کروبی (سر شماره دو فتنه/ اعتراض) و برخی دیگر از یاران و همراهان ایشان در یک مجلس ختم، و مصافحه و معانقه و مچامچه و مسامحه ایشان با برخی از مسئولین نظام و برخی از مسئولین نظام با ایشانباید گفت فاتحه مع الصلوات... این را گفتند و به ریش ملت خندیدند... به هم تسلیت گفتند اما نه فوت پدرشان را که درگذشت غیرت و حیا را... دستانم آماده دستبند شماست... این پست شاید کارم را به حبس بکشاند اما حبس جمهوری اسلامی هم برای من مقدس است... آقای لاریجانی آن لحظه ای که با شیخ ساده لوح مصافحه میکردی، ندایی از درون قلبت نشنیدی؟ میدانی آن صدا از که بود؟ آن صدای شهدای مظلوم بسیج این مردم بود که تو و دوستان مسامحه کارت را فریاد میزدند. مجلس ختم پدر وزیر ارشاد نبود که مجلس ختم غیرت و دشمن ستیزی بود... بیچاره مردم ... بیچاره بسیجی ها که فکر میکردند شما پشت سر مولای ما نماز میخوانید و زیر علم او سینه میزنید... اما دریغ که سیاست یک بام و دوهوای شما دیگر دارد حالمان را بهم میزند... آقای رحیمی عزیز مانده ایم که شما از کدامین قبیله اید؟ به گمانم این آخرین سطوری ست که بر این وبگاه درج میشود پس بگذار که بگویم با این سنتی که شما ابداع کردید باید برای عثمان و معاویه هم هورا کشید... چراکه سیاست درهای باز شما ظاهرا همه را حتی جناب اوبامای صهیونیست را هم شامل میشود... دلم برای مولایمان سوخت. آن زمان که کنار هم نشستید و برای هم لبخندهای عاشقانه فرستادید... مانده ام که شما از کدامین قبیله اید... آخر چطور توانستید با شقی ترین دشمنان این انقلاب یکجا بنشینید... آخر آنجا غیرتمندی نبود تا بر سر روسای فتنه بکوبد و انتقام خون های به ناحق ریخته مرادمان خامنه ای را بگیرد؟!
چه زیبا میگفت آن عزیز که اینجا تهران است...
صدای ما را از کوفه میشنوید....
به دوستان گفتم این رحیمی مال این دولت نیست به ریشم خندیدند...گفتم مشائی خود را به این دولت بند کرده است تا به ......برسد باور نکردند آی مردم بدانید ما
سرباز ولایت امیری همچون حضرت آقا سید علی خامنه ای هستیم و بس و با کسی تعارف نداریم....و دنیا بداند ذره ای از اهعداف و آرمانهایمان کوتاه نخواهیم آمد.
وای بر فردایمان...