قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۸۹، ۰۳:۱۴ ب.ظ

داستان آنانی که کربلائی شدند

شهید کربلایی

 

سید مرتضی ورازکربلا:

لیرغب المؤمن فی لقاء ربه ... عجب رازی در این رمز نهفته است !

کربلا آمیزه کرب است و بلا ...

و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است . و آن تشنگی که کربلاییان کشیده اند ، تشنگی راز است. و اگر

کربلاییان تا اوج آن تشنگی ـ که می دانی ـ نرسند ، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت

شود؟ آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند ،‌میکده اش کربلاست و خراباتیانش این

مستانند که اینچنین بی سرودست و پا افتاده اند . آن شراب طهور را که شنیده ای ، تنها تشنگان راز را

می نوشانند و ساقی اش حسین است ؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.

 

 الا یا ایها الساقی ادر کأ سا و نا ولها       که عشق آسا ن نمود اول ولی افتا د مشکلها

 

 

 

راوی :پدرشهیدغلام رضا زمانیان

پدر شهیدغلام رضا زمانیان نقل می کرد که :قبل از عملیات بدر شهید جلو من ومادرش بدنش

رابرهنه کرد وگفت :نگاه کنید!دیگر این جسم را نخواهید دید.

همان طور شد ودر عملیات بدر مفقود گردید. 

پدر شهید اضافه کرد:دوازده سال در انتظار بودم وباهر زنگ درب منزل می دویدم تااگر اوبرگشته باشد اولین کسی باشم که اورا می بینم .تااینکه یک روزخبر بازگشت اورادادند.

فقط یک جمجمه از شهید برگشته بودکه مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت .

در نزد ما رسم است بعد ازدفن، سه روز قبر به صورت خاکی باشد مردم در تشریع جنازه اوباشکوه

شرکت کردند.

 شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند وشروع به حفر قبر کردند گفتم:چه کار می

کنید؟گفتند:مامور هستیم اورا به کربلاببریم گفتم من دوازده سال منتظر بودم چرا اوراآوردید

؟گفتند :ماموریت داریم ویک فرد نورانی رانشان من دادند.عرض کردم:آقا!این فرزند من است فرمود :باید

 به کربلابرود.

 اوراآوردیم تاتوآرام بگیری وبعد اوراببریم .پدر شهید از خواب بیدار می شود باهماهنگی

واجازه نبش قبر صورت می گیرد می بینند :

خبری از جمجمه شهید نیست وشهید به کربلا منتقل شده است!!!



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

داستان آنانی که کربلائی شدند

جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۸۹، ۰۳:۱۴ ب.ظ

شهید کربلایی

 

سید مرتضی ورازکربلا:

لیرغب المؤمن فی لقاء ربه ... عجب رازی در این رمز نهفته است !

کربلا آمیزه کرب است و بلا ...

و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است . و آن تشنگی که کربلاییان کشیده اند ، تشنگی راز است. و اگر

کربلاییان تا اوج آن تشنگی ـ که می دانی ـ نرسند ، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت

شود؟ آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند ،‌میکده اش کربلاست و خراباتیانش این

مستانند که اینچنین بی سرودست و پا افتاده اند . آن شراب طهور را که شنیده ای ، تنها تشنگان راز را

می نوشانند و ساقی اش حسین است ؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.

 

 الا یا ایها الساقی ادر کأ سا و نا ولها       که عشق آسا ن نمود اول ولی افتا د مشکلها

 

 

 

راوی :پدرشهیدغلام رضا زمانیان

پدر شهیدغلام رضا زمانیان نقل می کرد که :قبل از عملیات بدر شهید جلو من ومادرش بدنش

رابرهنه کرد وگفت :نگاه کنید!دیگر این جسم را نخواهید دید.

همان طور شد ودر عملیات بدر مفقود گردید. 

پدر شهید اضافه کرد:دوازده سال در انتظار بودم وباهر زنگ درب منزل می دویدم تااگر اوبرگشته باشد اولین کسی باشم که اورا می بینم .تااینکه یک روزخبر بازگشت اورادادند.

فقط یک جمجمه از شهید برگشته بودکه مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت .

در نزد ما رسم است بعد ازدفن، سه روز قبر به صورت خاکی باشد مردم در تشریع جنازه اوباشکوه

شرکت کردند.

 شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند وشروع به حفر قبر کردند گفتم:چه کار می

کنید؟گفتند:مامور هستیم اورا به کربلاببریم گفتم من دوازده سال منتظر بودم چرا اوراآوردید

؟گفتند :ماموریت داریم ویک فرد نورانی رانشان من دادند.عرض کردم:آقا!این فرزند من است فرمود :باید

 به کربلابرود.

 اوراآوردیم تاتوآرام بگیری وبعد اوراببریم .پدر شهید از خواب بیدار می شود باهماهنگی

واجازه نبش قبر صورت می گیرد می بینند :

خبری از جمجمه شهید نیست وشهید به کربلا منتقل شده است!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۶/۲۶
سعید

نظرات  (۱)

۳۱ شهریور ۸۹ ، ۰۷:۰۶ مجنون کربلا
حرم عشق کربلاست
و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز را آموخته و را کربلا را میشناسد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی