ساعتی در کنار بابا نظر
ساعتی در کنار بابا نظر
روایت فرزند شهید نظرنژاد از آخرین لحظه حیات بابانظر

فرزند کوچک شهید نظرنژاد (بابانظر) با بیان خاطرهای از آخرین لحظه حیات این شهید بزرگوار گفت: شهید نظرنژاد در آخرین لحظه حیات می گفت که بوی شهدا را حس میکند.
روزهای آخر عمر شهید نظرنژاد به همراه ایشان به کردستان رفته و به یکی از ارتفاعات که بچههای سپاه آنجا حضور داشتند عزیمت کرده و با این شهید بزرگوار به بازدید از منطقه پرداختیم که شهید بابانظر با حضور در این منطقه میگفت که من بوی شهدا را حس میکنم و اینجا بوی شهدا را میدهد.
بعد از مدتی شهید بابانظر روی یک تخته سنگ در همان منطقه دراز کشید و در حالی که یکی از یادگاران دفاع مقدس در حال نشان دادن منطقه و تشریح آن برای سربازان و بازدید کنندگان بود، ناگهان متوجه شدم حال پدرم خوب نیست، بلافاصله دیگران را هم خبر کردم، اما زمانی که قصد داشتیم ایشان را به پایین ارتفاعات و از آنجا به بیمارستان منتقل کنیم کار از کار گذشت و بابانظر به یاران شهیدش پیوست .
مرتضی نظرنژاد در ادامه گفت: شهید بابانظر از همان ابتدا عاشق امام و شهدا بود به گونهای که هر وقت امام (ره) در تلویزیون صحبت میکرد، محو ایشان میشد.
وی هم چنین با اشاره به منش پهلوانی بابانظر تصریح کرد : این شهید چون پهلوان بود، منش و رفتارش هم پهلوانی بود و در زندگی خود حضرت علی (ع) را سرلوحه و الگوی خود قرار داده بود و همیشه به این امام همام اقتدا میکرد.
شهید نظرنژاد در منزل با بچهها بسیار مهربان بود و همین حس را در جبههها با بچههای بسیجی هم داشت، برای همین به بابانظر معروف بود
شهید نظرنژاد در منزل با بچهها بسیار مهربان بود و همین حس را در جبههها با بچههای بسیجی هم داشت، برای همین به بابانظر معروف بود.
یادگار شهید نظر نژاد در ادامه گفت: برخیها فکر میکنند شهدا آدمهای افسانهای و غیرقابل دسترسیاند در حالی که بسیاری از شهدا افراد معمولی هستند که قبل از انقلاب به کارهای معمولی مشغول بودند منتها تنها فرق آنها با انسانهای دیگر این است که ولایت فقیه را درک کرده بودند.