لقمه حرام
لقمه حرام
با لقمه حرام نمی شود جنگید.
سفره وسط سنگر پهن بود وقابلمه وبشقاب ها پر.
- مهمان نمی خواهید؟
حاج حسین خرازی بود،با چشمانی براق ولبانی خندان.
- این همه غذا! منتظر کس دیگری هستید؟
- نه حاجی ،دوازده نفریم ؛اما گفتیم 21نفر وغذا گرفتیم.
پیشانی پر خط وصورتش بر افروخته شد.
فریاد زد :
- برپا!همه بیرون.
زمین پرسنگریزه ،آفتاب داغ ،دوازده نفر سینه خیز،بعد کلاغ پر.
از پا افتادند ، گفت :آزاد !خیلی سیک شدید ،ها ؟
آ ن همه گوشت ودنبه حرام ،عرق شد وریخت پایین .
با لقمه حرام نمی شود جنگید.
بعدا که وبلاگم و درست کردم برات ادرسش و میفرستم
یاد کردن شهدا کم از شهادت نیست امام خامنه ای