قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ

نگاه اعجوبه جنگ به شهادت

رفقا ،شهادت دست خودمان است

اواخر دی ماه 1361 به همراه همسر و فرزند چهار ماهه خود به سوسنگرد رفت و مهمان شهید
«علی هاشمی» شد، در حالی که با همه وجود به فرزند خردسال خود عشق می ورزید، به یکی از یاران خود که در اطلاعات و عملیات همراه و همدمش بود، این جملات را بیان کرد...

شهید حسن باقری

در راه پر رمز و راز تحقیق پیرامون شخصیت شهید باقری به عنوان یکی از متفکرین فرماندهان جنگ تحمیلی به ناگفته هایی خواهیم رسید که جای اندیشه دارد.

نگاه این مرد بزرگ اما خاموش به ابعاد گوناگون جنگ به احتمال یقین همان گذرگاه هایی است که بتوان بسیاری از رخددادهای جنگ را با همه عظمتش نظم بخشید.

 مطلب زیر به قلم نصرت الله محمودزاده و به مناسبت سالروز شهادت این اعجوبه سال های حماسه و دفاع تنظیم شده که در اختیار مخاطبین عزیز قرار می گیرد:

شهادت از دیدگاه شهید باقری

اینجانب که توفیق تحقیق و تدوین شخصیت هایی مثل شهید بروجردی، خرازی، رضوی و علم الهدی را داشتم، به این باور رسیدم که هر کدام از این بزرگواران از ویژگی خاصی برخوردار بودند و به مراتبی از تعالی رسیده اند که منحصر به خودشان است؛ بنابراین، وجه اشتراک آنها سیر الی الله بوده و نگاهشان به فلسفه شهادت ریشه در فلسفه مکتب امام حسین(ع) دارد.

آنچه در مسیر تحقیقات زندگی این بزرگان جلب توجه می کند، روش های رسیدن به شهادت است؛ برای نمونه، شهید خرازی در عملیات خیبر می توانست به شهادت برسد، ولی بنا به دلایلی سه سال این شهادت را به تأخیر انداخت و در آخرین مرحله عملیات کربلای 5 به این فیض رسید.(1)

در لایه های زندگی شهید باقری تاکنون به سه سند دسترسی پیدا کردم که مربوط به این موضوع می شود:

1 ـ در آرشیو صوتی، سخنانی از ایشان شنیدم که مفهوم آن چنین است:

«کسی می تواند بر این بسیجی ها فرماندهی کند که راه رسیدن به شهادت را بر خود هموار کند. اگر تسلیم معنی واقعی شهادت نشوید، در این صورت با انگیزه و منش بسیجی ها فاصله خواهید گرفت. لذا فرماندهی بر بسیجی راه و رسم خودش را می طلبد که یکی از الزامات آن ایمان به فلسفه شهادت است.»

از این جمله شهید باقری چنین برمی آید که رابطه بین او و بسیجی یک رابطه متقابل بوده است. او درس هایی از منش بسیجی ها می گرفت که تأثیر بسیاری در تقویت معرفت او داشته است.

2 ـ در جمع فرماندهان و معاونین گردان های تحت امر قرارگاه نصر ـ که خود فرماندهی آن را به عهده داشت ـ سخنانی در وصف بسیجی ایراد کرد که مضمون آن چنین است:

«بسیجی برای اجرای فرامین امام و دفاع از اسلام وارد جبهه می شود. در این راه حاضر به انجام هر کاری است. هر دستوری را بدون چون و چرا اجرا می کنند. هیچ چیز برایش مهم نیست، جز انجام وظیفه. شهادت در این راه را افتخار خود می داند و با جان و دل به استقبال آن می رود. بسیجی با شهادت عجین شده، اگر باور ندارید بروید نیم ساعت در سنگر این بسیجی ها کنارشان بنشینید و با آنها مأنوس شوید. آنگاه با دنیای آنها آشنا خواهید شد. اگر برای این بسیجی ها کم بگذاریم، در آخرت باید پاسخگو باشیم. قبل از عملیات آنها را توجیه کنید، آنها را با چشم باز وارد عملیات کنید. یادتان باشد که فرمانده چنین قشری هستید. مبادا کوتاهی کنید. مواظب باشید که از آنها عقب نمانید، حتی در شهادت

این نگاه شهید باقری درباره بسیجی نشان می دهد که شناختی عمیق از آنها داشته است و برایش مسلم بود که رمز موفقیت بسیحی در شهادت است، پس رمز موفقیت یک فرمانده در همراهی با بسیجی درک شهادت است. اگر فرمانده در مسأله شهادت جلوتر از بسیجی حرکت نکند، چگونه می توند ادعا کند که بر قلب بسیجی ها فرماندهی می کند؟

 3 ـ اواخر دی ماه 1361 به اتفاق همسر و فرزند چهار ماهه خود به سوسنگرد رفت و مهمان شهید «علی هاشمی» شد. در حالی که با همه وجود به فرزند خردسال خود عشق می ورزید، به یکی از یاران خود که در اطلاعات و عملیات همراه و همدمش بود، این جملات را بیان کرد:

«من به این نتیجه رسیده ام که شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده ما گذاشته است. این ما هستیم که می توانیم شرایط آن را فراهم کنیم. ما هستیم که تعیین کننده این مسأله هستیم.»

شهید باقری در حالی این جملات را در سوسنگرد به یار خود بیان می کرد که چون ابر بهاری می گریست.

ده روز بعد ـ نهم بهمن ماه 1361 ـ در حین شناسایی یکی از مناطق عملیاتی فکه ـ نهر عنبر ـ گلوله توپ عراقی در سنگرش منفجر شد و به اتفاق چهار تن از بهترین یارانش (مجید بقایی، تقی رضوانی، غلام عباس قلاوند و مجتبی مومنیان) به شهادت رسید.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

نگاه اعجوبه جنگ به شهادت

پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۸۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ

رفقا ،شهادت دست خودمان است

اواخر دی ماه 1361 به همراه همسر و فرزند چهار ماهه خود به سوسنگرد رفت و مهمان شهید
«علی هاشمی» شد، در حالی که با همه وجود به فرزند خردسال خود عشق می ورزید، به یکی از یاران خود که در اطلاعات و عملیات همراه و همدمش بود، این جملات را بیان کرد...

شهید حسن باقری

در راه پر رمز و راز تحقیق پیرامون شخصیت شهید باقری به عنوان یکی از متفکرین فرماندهان جنگ تحمیلی به ناگفته هایی خواهیم رسید که جای اندیشه دارد.

نگاه این مرد بزرگ اما خاموش به ابعاد گوناگون جنگ به احتمال یقین همان گذرگاه هایی است که بتوان بسیاری از رخددادهای جنگ را با همه عظمتش نظم بخشید.

 مطلب زیر به قلم نصرت الله محمودزاده و به مناسبت سالروز شهادت این اعجوبه سال های حماسه و دفاع تنظیم شده که در اختیار مخاطبین عزیز قرار می گیرد:

شهادت از دیدگاه شهید باقری

اینجانب که توفیق تحقیق و تدوین شخصیت هایی مثل شهید بروجردی، خرازی، رضوی و علم الهدی را داشتم، به این باور رسیدم که هر کدام از این بزرگواران از ویژگی خاصی برخوردار بودند و به مراتبی از تعالی رسیده اند که منحصر به خودشان است؛ بنابراین، وجه اشتراک آنها سیر الی الله بوده و نگاهشان به فلسفه شهادت ریشه در فلسفه مکتب امام حسین(ع) دارد.

آنچه در مسیر تحقیقات زندگی این بزرگان جلب توجه می کند، روش های رسیدن به شهادت است؛ برای نمونه، شهید خرازی در عملیات خیبر می توانست به شهادت برسد، ولی بنا به دلایلی سه سال این شهادت را به تأخیر انداخت و در آخرین مرحله عملیات کربلای 5 به این فیض رسید.(1)

در لایه های زندگی شهید باقری تاکنون به سه سند دسترسی پیدا کردم که مربوط به این موضوع می شود:

1 ـ در آرشیو صوتی، سخنانی از ایشان شنیدم که مفهوم آن چنین است:

«کسی می تواند بر این بسیجی ها فرماندهی کند که راه رسیدن به شهادت را بر خود هموار کند. اگر تسلیم معنی واقعی شهادت نشوید، در این صورت با انگیزه و منش بسیجی ها فاصله خواهید گرفت. لذا فرماندهی بر بسیجی راه و رسم خودش را می طلبد که یکی از الزامات آن ایمان به فلسفه شهادت است.»

از این جمله شهید باقری چنین برمی آید که رابطه بین او و بسیجی یک رابطه متقابل بوده است. او درس هایی از منش بسیجی ها می گرفت که تأثیر بسیاری در تقویت معرفت او داشته است.

2 ـ در جمع فرماندهان و معاونین گردان های تحت امر قرارگاه نصر ـ که خود فرماندهی آن را به عهده داشت ـ سخنانی در وصف بسیجی ایراد کرد که مضمون آن چنین است:

«بسیجی برای اجرای فرامین امام و دفاع از اسلام وارد جبهه می شود. در این راه حاضر به انجام هر کاری است. هر دستوری را بدون چون و چرا اجرا می کنند. هیچ چیز برایش مهم نیست، جز انجام وظیفه. شهادت در این راه را افتخار خود می داند و با جان و دل به استقبال آن می رود. بسیجی با شهادت عجین شده، اگر باور ندارید بروید نیم ساعت در سنگر این بسیجی ها کنارشان بنشینید و با آنها مأنوس شوید. آنگاه با دنیای آنها آشنا خواهید شد. اگر برای این بسیجی ها کم بگذاریم، در آخرت باید پاسخگو باشیم. قبل از عملیات آنها را توجیه کنید، آنها را با چشم باز وارد عملیات کنید. یادتان باشد که فرمانده چنین قشری هستید. مبادا کوتاهی کنید. مواظب باشید که از آنها عقب نمانید، حتی در شهادت

این نگاه شهید باقری درباره بسیجی نشان می دهد که شناختی عمیق از آنها داشته است و برایش مسلم بود که رمز موفقیت بسیحی در شهادت است، پس رمز موفقیت یک فرمانده در همراهی با بسیجی درک شهادت است. اگر فرمانده در مسأله شهادت جلوتر از بسیجی حرکت نکند، چگونه می توند ادعا کند که بر قلب بسیجی ها فرماندهی می کند؟

 3 ـ اواخر دی ماه 1361 به اتفاق همسر و فرزند چهار ماهه خود به سوسنگرد رفت و مهمان شهید «علی هاشمی» شد. در حالی که با همه وجود به فرزند خردسال خود عشق می ورزید، به یکی از یاران خود که در اطلاعات و عملیات همراه و همدمش بود، این جملات را بیان کرد:

«من به این نتیجه رسیده ام که شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده ما گذاشته است. این ما هستیم که می توانیم شرایط آن را فراهم کنیم. ما هستیم که تعیین کننده این مسأله هستیم.»

شهید باقری در حالی این جملات را در سوسنگرد به یار خود بیان می کرد که چون ابر بهاری می گریست.

ده روز بعد ـ نهم بهمن ماه 1361 ـ در حین شناسایی یکی از مناطق عملیاتی فکه ـ نهر عنبر ـ گلوله توپ عراقی در سنگرش منفجر شد و به اتفاق چهار تن از بهترین یارانش (مجید بقایی، تقی رضوانی، غلام عباس قلاوند و مجتبی مومنیان) به شهادت رسید.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۱/۲۱
سعید

نظرات  (۹)

۱۱ اسفند ۸۹ ، ۰۹:۱۴ ریحانه محمدی
تقوی مفتاح‌الفرج است و پیروزی ما از طرقی لایحتسب می‌رسد."شهید آوینی"
خدا قوت. انشاءالله که اجر فعالیتتون رو با مدال سربازی حضرت موعود بگیرید.
۱۱ اسفند ۸۹ ، ۰۵:۴۵ گردان بلال
وبلاگ خاطرات گردان بلال لشکر 7


http://bilalbattalion.blogfa.com/
درود بر شما...
خدا قوت همسنگر!
مثل همیشه مطالبتون فوق العادست.
متشکرم بهم سر زدید. التماس دعا!
سلام
عالی بود..
باید تمام حاشیه‌ها را رها کنم... آقا اجازه هست شما را صدا کنم؟ اینجا کسی به فکر شما نیست! چاره نیست! باید که راه را، ز رفیقان جدا کنم! شاید ز یاد رفته‌ای آقا ! چگونه من، با این‌همه گذشتن ِآدینه، تا کنم؟ آنقدر جمعه رفت و خبر نیست از شما، ماندم چگونه آمدنت را دعا کنم!؟ دل در قنوت بود و دو چشمم به خواب رفت... باید نمازهای خودم را قضا کنم! با شعر هم نمی‌شود از غربتت سرود... آقا چگونه دِین خودم را ادا کنم؟
اللهم عجل لولیک الفرج

راستی لینک هم شدین.
یا علی مدد/صلوات بلندتر
ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش...

سلام
دوسال پیش، انگار همین دیروز بود ، یه هفته فکه بودیم.
هیچ جا فکه نمیشه...
دلتنگم...
دعا کنید...

یا علی مدد/صلوات
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

سلام

با عکس هایی از ضیافت سران فتنه بروزم
۰۱ اسفند ۸۹ ، ۰۶:۲۱ زائر باران
سلام
شرمنده یه مدت آپ نکردم...نه کربلا نبودم...کربلا کجا و ما...
ممنون که سر زدین...
با پست جدیدی به روزم...
یا علی
۲۸ بهمن ۸۹ ، ۰۹:۳۹ کوچیک شما حسن
سلام بزرگوار
وب خوب و پرمحتوایی دارید!! خدا خیرتان بدهد!!
وقت کردید به ما هم سری بزنید!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی