قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۱:۳۳ ب.ظ

شناسنامه ای برای همه

شناسنامه ای برای همه

دفاع از حقیقت، تنها در جنوب و غرب و خط مقدم نبود. گرچه هر گاه صحبت از دفاع مقدس می‌شود، آنچه که به ذهن ما می‌رسد همان گوشه از کشور است. اما این مشت گره کرده مردمی که به دهان استکبار زده شد، از بازوی قدرت مردم مستضعف و دردمندی بودند که در پشت جبهه‌ها و درون شهرها بودند.

دفاع مقدس

دفاع از حقیقت، تنها در جنوب و غرب و خط مقدم نبود. گرچه هرگاه صحبت از دفاع مقدس می‌شود، آنچه که به ذهن ما می‌رسد همان گوشه از کشور است. اما این مشت گره کرده مردمی که به دهان استکبار زده شد، از بازوی قدرت مردم مستضعف و دردمندی بودند که در پشت جبهه‌ها و درون شهرها بودند. از بازوی همین مردم کوچه و بازار، اعم از مرد و زن و کودک، جوان و طلبه و دانشجو و کارمند و کارگر و ... که بدون هیچ چشم‌ داشتی هر آنچه را که برای پیروزی در این جنگ عقیده لازم بود، تهیه می‌کردند و در انتظار ضربه نهایی فرزندانشان بودند؛ باید اعتراف کرد که اگر نبود حمایت‌های مادی و معنوی این مردم در شهرها و روستاها، این قافله‌ها بسیار زودتر از آنچه به نظر می‌رسد از راه مانده بود و می‌رفت آنچه نباید می‌رفت! و می‌شد آنچه نباید می‌شد.

آری، تمام ایران از شمالی‌ترین نقطه آن تا جنوبی‌ترین نقطه آن، خط مقدم جهان اسلام بود و هر قلبی که برای این جبهه می‌تپید، برای رزمنده‌اش آنچه در این میان مطرح نبود، منافع شخصی بود و آنچه مطرح بود، منافع اسلام برای رضای خدا بود و آن کس که مخلص بود در این جبهه بود و مهم نبود که در کجای این خاک است. مهم حضور بود و او حضور داشت. گرچه حضورش مادی نبود و اگر از همان رزمنده تفنگ به دست در سنگر می‌پرسیدی که تو می‌جنگی، بی‌گمان می‌گفت: نه ما می‌جنگیم.

هر قشری و صنفی هرچه می‌توانست دریغ نمی‌کرد. عده‌ای جهاد مالی می‌کردند و عده‌ای دیگر، جهاد جانی و عده‌ای نیز جهاد فکری و فرهنگی. امّا همه در یک صف و یک خط بودند. تاریخ به یاد دارد آن زمانی که بچه دبستانی قلّک خود را پُر می‌کرد و به جای آنکه اسباب‌ بازی کودکانه‌اش را بخرد، با فراخوان و بدون فراخوان تقدیم به جنگ می‌کرد. زنانی که طلاها و جواهرات و حتی حلقه ازدواج خود را هدیه می‌نمودند یا گاهی لباس‌های رزمندگان را تهیه می‌کردند یا کارهای تبلیغاتی و هنری برای جبهه تهیه می‌نمودند و یا آنانی که در بیمارستان‌های صحرایی و شهری پرستاری و کارهای درمانی انجام می‌دادند، دانشجویانی که از قمقمه آب گرفته تا قطعات یدکی اسلحه‌های نظامی و حتی موشک‌های تاکتیکی را طراحی و می‌ساختند. و طلّابی که وظیفه سنگین تبلیغات و تبیین جنگ را در کنار رزمندگان بر عهده داشتند همه و همه از به هم پیوستن میلیون‌ها میلیون قطره زلالی بود که رود همبستگی را جریان داده بود که کمک‌های غیر مادی آنان را می‌توان در شعارهای آنان جست‌وجو کرد.

آن کس که مخلص بود در این جبهه بود و مهم نبود که در کجای این خاک است. مهم حضور بود و او حضور داشت. گرچه حضورش مادی نبود و اگر از همان رزمندة تفنگ به دست در سنگر می‌پرسیدی که تو می‌جنگی، بی‌گمان می‌گفت: نه ما می‌جنگیم

این وحدت مردم در شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» از جمله کمک‌های معنوی مردمی بود که همواره گرم کننده جبهه‌های نبرد بود و این نه‌ تنها در شعار که در عمل نیز بروز می‌یافت. و اینها که گفته شد تنها گوشه‌ای از آن دریا بود.

آن نامه‌هایی که مردم از سر اخلاص برای رزمنده‌ای که نه اسمش را می‌دانند و شهرش را می‌شناسند و نه تا به حال او را دیده‌اند، نوشته شد حکایت از قرابت دینی و اخلاقی و قومی این ملت داشت و حکایت از شناسنامه‌ای واحد.

در تاکسی و اتوبوس و صف نان و مدرسه و دانشگاه و زمین کشاورزی و غیر، همه یک دل و یک زبان، شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را سرلوحه فعالیت‌های روزانه خود قرار داده بودند و این یکی از آن رموز پیروزی بود. این‌گونه بود که همه در صحنه جنگ حاضر بودند؛ چنان‌که حضرت امام می‌فرمایند: «و امّا امروز که تمام ملت‌ها، نه فقط جوان‌ها و آنهایی که در جبهه‌ها هستند، بلکه پیرمرد‌ها و پیرزن‌ها و دختر‌بچه‌های نابالغ در صحنه گرفتاری‌ها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه می‌بینند. آنها کارهایی که می‌کنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند، یا یک پستی را اشغال کنند، یا یک چیزی را از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه‌ها باید گفت مشغول جهاد هستند.» (1)

امروز نیز فرصتی هست که به این صلا لبیک گوییم؛ چرا که «امروز روز هدایت نسل‌های آینده است، کمربند‌هاتان را ببندید که هیچ‌ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا این‌گونه خواسته است و دیروز خدا آن‌گونه خواسته بود و فردا ان‌شاء‌الله روز پیروزی جنود حق خواهد بود ... البته برای ادای تکلیف، همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقّت انجام دهیم.»(2)

پی‌نوشت:

1. در جمع رییس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 28/12/59 ـ صحیفه نور، ج 14، ص 133.

2. آمریکا شیطان بزرگ، به نقل از پیروزی بدون جنگ، ص 236.



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

شناسنامه ای برای همه

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۱:۳۳ ب.ظ

شناسنامه ای برای همه

دفاع از حقیقت، تنها در جنوب و غرب و خط مقدم نبود. گرچه هر گاه صحبت از دفاع مقدس می‌شود، آنچه که به ذهن ما می‌رسد همان گوشه از کشور است. اما این مشت گره کرده مردمی که به دهان استکبار زده شد، از بازوی قدرت مردم مستضعف و دردمندی بودند که در پشت جبهه‌ها و درون شهرها بودند.

دفاع مقدس

دفاع از حقیقت، تنها در جنوب و غرب و خط مقدم نبود. گرچه هرگاه صحبت از دفاع مقدس می‌شود، آنچه که به ذهن ما می‌رسد همان گوشه از کشور است. اما این مشت گره کرده مردمی که به دهان استکبار زده شد، از بازوی قدرت مردم مستضعف و دردمندی بودند که در پشت جبهه‌ها و درون شهرها بودند. از بازوی همین مردم کوچه و بازار، اعم از مرد و زن و کودک، جوان و طلبه و دانشجو و کارمند و کارگر و ... که بدون هیچ چشم‌ داشتی هر آنچه را که برای پیروزی در این جنگ عقیده لازم بود، تهیه می‌کردند و در انتظار ضربه نهایی فرزندانشان بودند؛ باید اعتراف کرد که اگر نبود حمایت‌های مادی و معنوی این مردم در شهرها و روستاها، این قافله‌ها بسیار زودتر از آنچه به نظر می‌رسد از راه مانده بود و می‌رفت آنچه نباید می‌رفت! و می‌شد آنچه نباید می‌شد.

آری، تمام ایران از شمالی‌ترین نقطه آن تا جنوبی‌ترین نقطه آن، خط مقدم جهان اسلام بود و هر قلبی که برای این جبهه می‌تپید، برای رزمنده‌اش آنچه در این میان مطرح نبود، منافع شخصی بود و آنچه مطرح بود، منافع اسلام برای رضای خدا بود و آن کس که مخلص بود در این جبهه بود و مهم نبود که در کجای این خاک است. مهم حضور بود و او حضور داشت. گرچه حضورش مادی نبود و اگر از همان رزمنده تفنگ به دست در سنگر می‌پرسیدی که تو می‌جنگی، بی‌گمان می‌گفت: نه ما می‌جنگیم.

هر قشری و صنفی هرچه می‌توانست دریغ نمی‌کرد. عده‌ای جهاد مالی می‌کردند و عده‌ای دیگر، جهاد جانی و عده‌ای نیز جهاد فکری و فرهنگی. امّا همه در یک صف و یک خط بودند. تاریخ به یاد دارد آن زمانی که بچه دبستانی قلّک خود را پُر می‌کرد و به جای آنکه اسباب‌ بازی کودکانه‌اش را بخرد، با فراخوان و بدون فراخوان تقدیم به جنگ می‌کرد. زنانی که طلاها و جواهرات و حتی حلقه ازدواج خود را هدیه می‌نمودند یا گاهی لباس‌های رزمندگان را تهیه می‌کردند یا کارهای تبلیغاتی و هنری برای جبهه تهیه می‌نمودند و یا آنانی که در بیمارستان‌های صحرایی و شهری پرستاری و کارهای درمانی انجام می‌دادند، دانشجویانی که از قمقمه آب گرفته تا قطعات یدکی اسلحه‌های نظامی و حتی موشک‌های تاکتیکی را طراحی و می‌ساختند. و طلّابی که وظیفه سنگین تبلیغات و تبیین جنگ را در کنار رزمندگان بر عهده داشتند همه و همه از به هم پیوستن میلیون‌ها میلیون قطره زلالی بود که رود همبستگی را جریان داده بود که کمک‌های غیر مادی آنان را می‌توان در شعارهای آنان جست‌وجو کرد.

آن کس که مخلص بود در این جبهه بود و مهم نبود که در کجای این خاک است. مهم حضور بود و او حضور داشت. گرچه حضورش مادی نبود و اگر از همان رزمندة تفنگ به دست در سنگر می‌پرسیدی که تو می‌جنگی، بی‌گمان می‌گفت: نه ما می‌جنگیم

این وحدت مردم در شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» از جمله کمک‌های معنوی مردمی بود که همواره گرم کننده جبهه‌های نبرد بود و این نه‌ تنها در شعار که در عمل نیز بروز می‌یافت. و اینها که گفته شد تنها گوشه‌ای از آن دریا بود.

آن نامه‌هایی که مردم از سر اخلاص برای رزمنده‌ای که نه اسمش را می‌دانند و شهرش را می‌شناسند و نه تا به حال او را دیده‌اند، نوشته شد حکایت از قرابت دینی و اخلاقی و قومی این ملت داشت و حکایت از شناسنامه‌ای واحد.

در تاکسی و اتوبوس و صف نان و مدرسه و دانشگاه و زمین کشاورزی و غیر، همه یک دل و یک زبان، شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را سرلوحه فعالیت‌های روزانه خود قرار داده بودند و این یکی از آن رموز پیروزی بود. این‌گونه بود که همه در صحنه جنگ حاضر بودند؛ چنان‌که حضرت امام می‌فرمایند: «و امّا امروز که تمام ملت‌ها، نه فقط جوان‌ها و آنهایی که در جبهه‌ها هستند، بلکه پیرمرد‌ها و پیرزن‌ها و دختر‌بچه‌های نابالغ در صحنه گرفتاری‌ها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه می‌بینند. آنها کارهایی که می‌کنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند، یا یک پستی را اشغال کنند، یا یک چیزی را از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه‌ها باید گفت مشغول جهاد هستند.» (1)

امروز نیز فرصتی هست که به این صلا لبیک گوییم؛ چرا که «امروز روز هدایت نسل‌های آینده است، کمربند‌هاتان را ببندید که هیچ‌ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا این‌گونه خواسته است و دیروز خدا آن‌گونه خواسته بود و فردا ان‌شاء‌الله روز پیروزی جنود حق خواهد بود ... البته برای ادای تکلیف، همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقّت انجام دهیم.»(2)

پی‌نوشت:

1. در جمع رییس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 28/12/59 ـ صحیفه نور، ج 14، ص 133.

2. آمریکا شیطان بزرگ، به نقل از پیروزی بدون جنگ، ص 236.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۲/۱۶
سعید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی