قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....
دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۰ ق.ظ

آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

یادی از شهید عباس کمال پور


 در مأموریت آخر که برای زدن خاکریز رفته بود، آتش پر حجمی بر روی منطقه می‌ریختند، مثل همیشه او زودتر از دیگران داوطلب می شود و به اتفاق یکی از رفقا وارد دشت می‌شوند و مشغول خاکریز زدن. ناگهان گلوله‌ی مستقیم تانک به لودر آن‌ها اصابت می‌کند و... .


آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

از او خیلی تعریف می‌کردند. آدم پر دل و جرأتی بود. باورش مشکل بود، پیکر نحیف و لاغر اندام او با اقدامات شجاعانه و متهورانه‌ای که تعریف می‌کردند، قابل جمع نبود، اما آنان که با او مدت‌ها محشور بودند او را بر آن صفات یافته بودند. دانه‌های تسبیح را دور از تیررس نگاه یکی بعد از دیگری روی هم انداخته، ذکر را می‌افزود. می‌گفتند همیشه در حال ذکر است، سبقت در سلام، گوشه‌ای از اخلاق خوب او بود.

نقل کرده‌اند وقتی در حال خاکریز زدن بوده، از داخل سنگرها به سوی او تیراندازی می‌شود به دلیل شرایط حساس منطقه امکان این نبوده که به عقب برگردد و یا حداقل برای خود درنگ را جایز نمی‌دانسته است. از طرف دیگر بارش تیر مانع انجام کار می‌شده، در همان حال بدون تأمل و بیم از خطر گلوله بیل لودر را پر از خاک می‌کند و به سوی سنگری که آتش افروزی می‌کند حرکت می‌کند و بدین وسیله آتش خصم خاموش می‌شود و عملیات خاکریز زدن ادامه می‌یابد. قبل از شهادت چند روزی بود که بی قراری می‌کرد، اشک در چشمانش حلقه زده بود، زیر لب ذکر یا علی(ع) زمزمه می‌کرد. از او پرسیدم پاسخی نداد، اصرار کردم چون خیلی با هم صمیمی بودیم و مرا صاحب سر خود می‌دانست برایم تعریف کرد با این شرط که تا زنده است برای کسی تعریف نکنم!

گفت: خوابیده بودم در عالم رویا احساس کردم سینه‌ام سنگین شده مثل اینکه سنگینی کوهی بر سینه‌ام فشار می‌آورد آن گونه که نفس‌هایم به شماره افتاده بود. نمی‌توانستم فریاد بکشم و از کسی کمک بخواهم. احساس کردم لحظات آخر عمرم است،
ناگهان ندای هاتفی را شنیدم که می‌گفت: ذکر یا علی (ع)، ذکر یا فاطمه (س) را بگو، وقتی ذکر یا علی را گفتم احساس کردم که می‌توانم نفس بکشم سینه‌ام سبک شده و به حالت عادی بازگشته‌ام. از آن روز به ذکر یا علی (ع) مداومت نمودم، می‌گفت و اشک می‌ریخت و من برای این همه شیدایی و دلدادگی غبطه می‌خورد.
آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

در مأموریت آخر که برای زدن خاکریز رفته بود، آتش پر حجمی بر روی منطقه می‌ریختند، مثل همیشه او زودتر از دیگران داوطلب می شود و به اتفاق یکی از رفقا وارد دشت می‌شوند و مشغول خاکریز زدن.

ناگهان گلوله‌ی مستقیم تانک به لودر آن‌ها اصابت می‌کند، همراه و دوست او به پایین پرتاب می‌شود و لباس‌هایش آتش می‌گیرد عباس سراسیمه به پایین می‌پرد، رفیقش را در حال سوختن می‌بیند سریعاً پتو روی او می‌اندازد تا آتش را خاموش کند که گلوله‌ای دیگر در کنار آن دو روی زمین می‌خورد و ترکشی به قلب او اصابت می‌کند، وقتی به بالای سر او رسیده بودند به عنوان آخرین ذکرش، یا علی را، زمزمه می‌کرد.

شهید عباس کمال پور از فرماندهان لشکر مقدس امام حسین (ع) و کارمند بیمارستان شریعتی اصفهان در سال 1365 در عملیات کربلای 5 به فیض عظمای شهادت نائل آمد ...



نوشته شده توسط سعید
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

رفتم که خار از پا کشم. محمل ز چشمم دور شد. یک لحظه من غافل شدم. صد سال راهم دور شد ....

قــــــاصــــــــــدکـــــــــ

قال الله تبارک وتعالی:
من طلبنی وجدنی، ومن وجدنی عرفنی،و من عرفنی عشقنی، ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فانا دیته
قال مولانا امیر المومنین علی (ع): نسال الله منازل الشهدا
مقام معظم رهبری:امروز کار برای شهدا باید در راس امور قرار گیرد.
تمام این دو حدیث گرانبها و فرموده مقام معظم رهبری
حضرت امام خامنه ای روحی فداه کافی است برای اینکه این وبلاگ تشکیل بشه.
عبد من عبید فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)،حقیر الشهدا ،موردانه کش آستان بی کران شهدا ، قبرستان نشین عادات سخیف
سعید
******************
چه دعایی کنمت بهتر از این
که کنار پسر فاطمه (س) هنگام اذان
سحر جمعه ای از این ایام
پشت دیوار بقیع
قامتت قد بکشد
به دورکعت نمازی که نثار حرم و گنبد برپاشده حضرت زهرا (س) بکنی

**************
تلگرام من : https://t.me/Ghasedak1318
اینستاگرام : https://www.instagram.com/daei.saeid1318
https://www.instagram.com/ghasedak__135

بایگانی
نویسندگان

آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

دوشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۰ ق.ظ

آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

یادی از شهید عباس کمال پور


 در مأموریت آخر که برای زدن خاکریز رفته بود، آتش پر حجمی بر روی منطقه می‌ریختند، مثل همیشه او زودتر از دیگران داوطلب می شود و به اتفاق یکی از رفقا وارد دشت می‌شوند و مشغول خاکریز زدن. ناگهان گلوله‌ی مستقیم تانک به لودر آن‌ها اصابت می‌کند و... .


آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

از او خیلی تعریف می‌کردند. آدم پر دل و جرأتی بود. باورش مشکل بود، پیکر نحیف و لاغر اندام او با اقدامات شجاعانه و متهورانه‌ای که تعریف می‌کردند، قابل جمع نبود، اما آنان که با او مدت‌ها محشور بودند او را بر آن صفات یافته بودند. دانه‌های تسبیح را دور از تیررس نگاه یکی بعد از دیگری روی هم انداخته، ذکر را می‌افزود. می‌گفتند همیشه در حال ذکر است، سبقت در سلام، گوشه‌ای از اخلاق خوب او بود.

نقل کرده‌اند وقتی در حال خاکریز زدن بوده، از داخل سنگرها به سوی او تیراندازی می‌شود به دلیل شرایط حساس منطقه امکان این نبوده که به عقب برگردد و یا حداقل برای خود درنگ را جایز نمی‌دانسته است. از طرف دیگر بارش تیر مانع انجام کار می‌شده، در همان حال بدون تأمل و بیم از خطر گلوله بیل لودر را پر از خاک می‌کند و به سوی سنگری که آتش افروزی می‌کند حرکت می‌کند و بدین وسیله آتش خصم خاموش می‌شود و عملیات خاکریز زدن ادامه می‌یابد. قبل از شهادت چند روزی بود که بی قراری می‌کرد، اشک در چشمانش حلقه زده بود، زیر لب ذکر یا علی(ع) زمزمه می‌کرد. از او پرسیدم پاسخی نداد، اصرار کردم چون خیلی با هم صمیمی بودیم و مرا صاحب سر خود می‌دانست برایم تعریف کرد با این شرط که تا زنده است برای کسی تعریف نکنم!

گفت: خوابیده بودم در عالم رویا احساس کردم سینه‌ام سنگین شده مثل اینکه سنگینی کوهی بر سینه‌ام فشار می‌آورد آن گونه که نفس‌هایم به شماره افتاده بود. نمی‌توانستم فریاد بکشم و از کسی کمک بخواهم. احساس کردم لحظات آخر عمرم است،
ناگهان ندای هاتفی را شنیدم که می‌گفت: ذکر یا علی (ع)، ذکر یا فاطمه (س) را بگو، وقتی ذکر یا علی را گفتم احساس کردم که می‌توانم نفس بکشم سینه‌ام سبک شده و به حالت عادی بازگشته‌ام. از آن روز به ذکر یا علی (ع) مداومت نمودم، می‌گفت و اشک می‌ریخت و من برای این همه شیدایی و دلدادگی غبطه می‌خورد.
آخرین ذکر شهید در لحظه شهادت

در مأموریت آخر که برای زدن خاکریز رفته بود، آتش پر حجمی بر روی منطقه می‌ریختند، مثل همیشه او زودتر از دیگران داوطلب می شود و به اتفاق یکی از رفقا وارد دشت می‌شوند و مشغول خاکریز زدن.

ناگهان گلوله‌ی مستقیم تانک به لودر آن‌ها اصابت می‌کند، همراه و دوست او به پایین پرتاب می‌شود و لباس‌هایش آتش می‌گیرد عباس سراسیمه به پایین می‌پرد، رفیقش را در حال سوختن می‌بیند سریعاً پتو روی او می‌اندازد تا آتش را خاموش کند که گلوله‌ای دیگر در کنار آن دو روی زمین می‌خورد و ترکشی به قلب او اصابت می‌کند، وقتی به بالای سر او رسیده بودند به عنوان آخرین ذکرش، یا علی را، زمزمه می‌کرد.

شهید عباس کمال پور از فرماندهان لشکر مقدس امام حسین (ع) و کارمند بیمارستان شریعتی اصفهان در سال 1365 در عملیات کربلای 5 به فیض عظمای شهادت نائل آمد ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۴/۲۷
سعید

نظرات  (۲)

سلام داداش خوب وبلاگت رو فعال کردی ها! انشالله موفق باشی
هفته ژیش خونه حاجی دلبریان بودم تو وبلاگها دور میزدم به وبلاگ تو رسیدم یادت رو کردیم با حاجی. یا علی
سلام
عالی عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه
به ما هم سری بزن دلاور

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی