مناجای عارفانه از یک شهید
تمام جرم یک شهید
مناجات نامه شهید محمدصادق محمدی
![تمام جرم یک شهید](http://img.tebyan.net/big/1390/06/176164821592472521536325181117111076364110.jpg)
خدایا تو بنگر که کدامین نیکوکارتر است ببین که فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل وار به قربانگاه آزمایشی می شتابند و پیروزمندانه جان می دهند. می سوزند تا با کفر نسازند. می روند تا ایمان نرود. می میرند تا چراغ توحید نمیرد. خدایا سرودشان (لااله الاالله) است فریادشان «نصرمن الله» و شورشان «انالله واناالیه راجعون». نامشان موحد. کتابشان قرآن. پیامشان ایمان. جرمشان قیام. راهشان اسلام. سلاحشان وحدت. درسشان جهاد. مقصدشان شهادت.
خدایا دلاوران قبیله نور در نبرد با ظلمت به پهن دشت روشنایی گام نهادند رفتند تا چون ستاره هایی در آسمان تیره بدرخشند.
خدایا به ابرها بگو بنوازند و به رودها بگو بخروشند. به چشمه ها بگو بجوشند. آری اشک بریزید ای دریاها، ای رودها، ای چشمه ها، ای دشت ها، ای بیشه ها، ای کوهپایه ها و ای قله ها.
از چشم سیلابها جاری کنید، خونابه ها جاری کنید.
خدایا به درختها بگو برگهایشان فرو ریزند و به عقابها بگو پرهایشان را به خون شهیدان رنگین کنند به کبوترها بگو تا پیام خونشان را به خطه های ستم کشیدگان برسانند.
خدایا بازهم به فرشتگانت بگو «انی اعلم مالاتعلمون» خدایا به فرشتگان فلسفه آفرینش انسان را در کربلای خوزستان نشان بده و بگو نظری بر خلفایت بر روی زمین بیندازند و عشق و ایمان و جهد و تلاش و خون جوانان را ببینند.
ای با عظمت به محمد(ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند.
به علی(ع) بگو که شیعیانش چگونه قیام به پا کردند.
به حسین(ع) بگو که خونش همچنان از رگها می جوشد، بگو از آن خونها که دردشت کربلا بر زمین ریخت سروها روئید، ظالمان سروها را سربریدند، اما بازهم سروها روئیدند. بگو که قاتلان همچنان خونها را می ریزند اما هر بار هم سروها می رویند.
الها! چرا خونها را می ریزند؟ جرممان چیست؟
می دانیم که جرمی بجز حب تو نداریم! قرنهاست که غل و زنجیر بر پایمان زدند، زندانها را مأوایمان ساختند، شکنجه گران را همراهمان کردند، پاهای جوانانمان را شکستند تا نروند، زبانشان را بریدند تا نگویند، خونشان را ریختند تا نباشند
الها! چرا خونها را می ریزند؟ جرممان چیست؟
می دانیم که جرمی بجز حب تو نداریم! قرنهاست که غل و زنجیر بر پایمان زدند، زندانها را مأوایمان ساختند، شکنجه گران را همراهمان کردند، پاهای جوانانمان را شکستند تا نروند، زبانشان را بریدند تا نگویند، خونشان را ریختند تا نباشند.
اکنون تو گویی تنمان سرد شده است. چشممان در سوگشان در اشک شناور است. هنوز صدای آن جوانان رشید در گوشمان طنین افکنده است که چه نیکو آیه وحدت می خوانند و چه زیبا آیه شهادت را با خون خود تفسیر کردند.
![تمام جرم یک شهید](http://img.tebyan.net/big/1390/06/262001217816320380243130132222396335134127.jpg)
پروردگارا درد سالهای سال بر سرمان آوار شد و دراین جنگ و در مدخل سنگرها لحظات غمباری جوانانمان، عزیزانمان برایمان گذاشتند و خود بسوی آسمانها پر کشیدند. اینان حر، عمار و ابوذر بودند و در یک کلمه امامی برایمان بودند که به نور پیوستند طلوع فجر را به قله گیتی هر لحظه نمایان ساختند اگرچه خود دراین راه سوختند.
الهی این مجاهدان راستین، این جوانان عزیز، این منادیان ایمان، مظلومان همیشه تاریخ، مردانه به سیاهی شب یورش بردند تا رویش دوباره انسان را به رهبری امامی دلیر به تماشا نشاندند. اما جلادان پیکر پاکشان را با تیغ تباهی دریدند اینان خواستند تا خیزش انسان را بر قله تقوا جشن بگیرند. اما خونریزان پایشان را بریدند و دست شکسته مقاوم ایستادند، پروردگارا اینان که جان بر کف نهادند منادیان توحید بودند، امیدهای انقلاب بودند.
اینان سیاهی شب را به سرخی خون خود شکفتند، ما چگونه اینان را از یاد ببریم؟ اینان که با مرگ خویش حیات را شعوری تازه بخشیدند و در این ظلمت کده چونان نوری خوش درخشیدند تا مشعل انقلاب فروزانتر از همیشه راه مستضعفان را روشن نماید.
خدایا با این همه گرفتاریها می سازیم و چون شمع ذوب می شویم تا بعد از ما ایمان را سر نبرند اما بار خدایا تنها چیزی که از تو می خواهیم این والامقامت، مرجعمان، فقیه مان، اماممان، محور وحدتمان، معلممان این اسطوره مقاومت را تا ظهور حضرت مهدی(عج) نگاهدار. خدایا این خواست ما نیست بلکه خواست تمامی شهیدان گلگون کفن ماست خدایا این دعای همیشگی رزمندگان را که در هر صبح و شام در صلاه و پیکار ورد زبانشان است مستجاب کن.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار
محمد صادق محمدی
مهران 28/01/1363
به ما هم یه سری بزنید
یاحق