شهید مسیحی و امام حسین(ع)
شهید مسیحی و ارادت به امام حسین
شهید مسیحی «آرجرون آزوریان»
![شهید مسیحی و ارادت به امام حسین](http://img.tebyan.net/big/1390/10/1941815527209251853801114220524291170.jpg)
لوسیا آزوریان خواهر شهید «آرجرون آزوریان» در آستانه سال نو میلادی اظهار داشت: برادر شهیدم در 25 دی 1330 در تبریز به دنیا آمد. پدرم راننده بود و وضع مالی بسیار خوبی داشت. ما چهار بردار و یک خواهر هستیم که برادر شهیدم چهارمین فرزند خانواده است.
وی گفت: وقتی پدرم فوت کرد، آرجرون شش ساله بود و سرپرستی خانواده به عهده مادر و عموهایم افتاد. برادرم تا سال چهارم ابتدایی درس خوانده بود، ترک تحصیل کرد. ابتدا در شرکت ماسهشویی و سنگشکنی مشهد مشغول به کار شد و بعد با تلاش فراوان خود یک کامیون به صورت اقساط خرید. سال 61 از طرف جهاد سازندگی استان تهران با دو کامیون عازم منطقه «اندیشمک» و «چنانه» برای یک مأموریت پانزده روزه شد.
برادرم در همان روز اول با دختر عمویم تلفنی تماس گرفت و گفت: "ما در منطقه جنگی هستیم، اما موضوع را به خانوادهام نگویید". سه روز بعد از حضور برادرم در جبهه بر اثر حمله هوایی نیروهای عراقی هنگامی که از کامیون پیاده شده بود و در پشت تپههای مین گذاریشده پناه گرفته بود، در اثر برخورد با مین در 7 اسفند سال 61 همراه کمک رانندهاش که بچه مشهد بود به شهادت رسید.
خبر شهادت برادرم را یک سرباز به ما داد. بردارم در سال 54 ازدواج کرده بود و هنگام شهادت دو فرزند 6 و 3 ساله به نامهای میشل و سرگی داشت. پیکر مطهرش در قبرستان ارامنه تهران «بوراستان» به خاک سپرده شد.
برادرم بسیار خوشاخلاق و نوعدوست بود. به طوری که به فقرا و نیازمندان توجه زیادی داشت؛ نمونه توجه وی نیز کمک به یک خانواده فقیر مسیحی بود که همیشه مواد غذایی مثل برنج، گوشت و مواد دیگر را به آنها میداد و به آن خانم مسیحی گفته بود که در هر ماه باید به منزلم بیایی و از من کمک دریافت کنی.
سه روز بعد از حضور برادرم در جبهه بر اثر حمله هوایی نیروهای عراقی هنگامی که از کامیون پیاده شده بود و در پشت تپههای مین گذاریشده پناه گرفته بود، در اثر برخورد با مین در 7 اسفند سال 61 همراه کمک رانندهاش که بچه مشهد بود به شهادت رسید
بعد از شهادت برادرم آن خانم به منزل ما آمد و وقتی دیده بود کوچه سیاهپوش شده، بسیار ناراحت شده بود و گفته بود که روزی من دیگر از اینجا قطع شده است. اما مادرم و همسر برادرم گفته بودند اینطور نیست، تو باز هم میتوانی به اینجا بیایی و مثل گذشته کمک دریافت کنی.
برادرم به امام حسین(ع) ارادت خاصی داشت و در نذرهای مردم در ماه محرم کمک میکرد مجلس عزای امام حسین را دوست داشت.
مراسم هفتم و چهلم برادرم توسط جهاد استان تهران در کلیسای مجیدیه تهران برگزار شد و در تاسوعا و عاشورا نیز یک هیئت سینهزنی از جهادسازندگی استان تهران به منزل ما آمدند.
هنوز هم سالی دوبار مسئولین جهاد استان تهران به منزل ما میآیند و مدت 8 سال است که برای ژانویه و کریسمس از بنیاد شهید و امور ایثارگران تبریز با کادو و شیرینی به منزل ما میآیند و ما از آنها خیلی راضی هستیم.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست...
بخاطر خاطره های قشنگ وبتون ممنون.
از اینکه زود به زود تر از گذشته بروز می شوید.باز هم ممنون.
وب های ارزشی زود به زود آمدنهایشان هم دیر است !
یاعلی