جنایت حاج همت
جنایت حاج همت
ابراهیم آن روز پیش من نشسته بود و می گفت :"ارواح پدرت؛ این جنایتی رو که توی شهرضا کردیم، می آییم توی اصفهان هم می کنیم، اگه مردی بیا شهرضا." |
روایتی جذاب و خواندنی از حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در ذیل عنوان می شود:
پس از پایان دوران سربازی، در دانشگاه شرکت کرد و در همان شهرضا در رشته پزشکی قبول شد و از آنجا که قبل از سربازی، دوره تربیت معلم را گذرانده بود، در حین درس خواندن، تدریس هم می کرد.
کم کم با بالا رفتن تب انقلاب، او هم درگیر مبارزه شد. هر کجا که می رفت و می نشست، بر ضد شاه حرف می زد تا اینکه پس از چهار ماه دانشگاه را رها کرد.
می گفت:" ما باید کاری کنیم که شاه سرنگون بشه." کار به جایی رسید که او و دوستانش توانستند مجسمه شاه را با سختی و زحمت، از وسط میدان اصلی شهر پایین بیاورند و خرد کنند. ماموران شهربانی هم با دیدن جوشش مردم از ترسشان در شهربانی را بستند و بیرون نیامدند.
همان روز مردم به فرمان او ریختند داخل شهربانی و آنجا را تخلیه کردند و تعدادی از ماموران را هم به اسیری گرفتند. اسناد و مدارک و پرونده های زیادی را هم با خودشان از شهربانی آوردند که در بین آن اسناد، ما حتی حکم اعدام او را هم دیدیم.
کار آنها به قدری سر و صدا راه انداخت که سرلشکر ناجی اعلام کرد:"اینها توی شهرضا جنایت کردن و بزرگی جنایتشون حد نداره."
ابراهیم آن روز پیش من نشسته بود و می گفت :
"ارواح پدرت؛ این جنایتی رو که توی شهرضا کردیم، می آییم توی اصفهان هم می کنیم، اگه مردی بیا شهرضا."