شوخ طبعی ها
امدادگر
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره مد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه.
این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا.
اللهم الرزقنا توفیق الپارتی
وقتی آشپز مراعات حال برادران سنگین وزن- هیکلی تدارکاتی- را میکرد و غذایشان را یک کم چربتر میکشید، یا میوه درشتتری برایشان میگذاشت، هر کس این صحنه را میدید، به تنهایی یا دسته جمعی و با صدای بلند و شمرده شمرده شروع میکردند به گفتن: «اللهم الرزقنا توفیق الپارتی فی الدنیا و الاخره!» یعنی دارید پارتی بازی میکنید حواستان جمع باشد!
نوار خالی
حاضر جوابی، غیر از ظرافت طبع و رعایت ادب و دوستی و راستی، حد و حدودی نیم شناخت بلکه خود پلی بود برای عبور از فاصله های سنی و علمی و مقامی. حاج غلام مسئول اطلاعات عملیات بود. شب عملیات طبق معمول می خواست بچه ها را توجیه کند که همهمه آن ها مانع از آن بود.
ـ بچه ها ساکت باشد و گوش کنید، من سرم درد می کند...
ـ نوار خالی گوش کن خوب می شود حاجی!(این پاسخ کسی جز حسین طحال نبود)
زندگی یک ساعته
در عملیات کربلای 4 به یکی از برادران سپاهی که بنه(پسته کوهی) را با پوست سخت می جوید گفتم:
ـ اصغری دندان هایت خراب می شود.
ـ یک ساعت بیشتر با آنها کار ندارم. بعد از آن چه خراب، چه درست!
ﺩﺳﺖ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﻞ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﺰﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻟﮕﺪ
ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ