شهید ومترجم فرانسوی
هر روز یک قدم جلوتر
حجت الاسلام معصومی در خاطرات خود روایت کرده است: یک روز از مدرسه بیرون رفت و عصری برگشت. دیدم خیلی ناراحت است و زیر لب چیزی با خودش میگوید؛ مثل اینکه با کسی حرفش شده بود. از کنار نگهبانی رد شد و به سمت سالن دستشویی مدرسه رفت و دست و صورتش را شست.
گفتم: کمال با کسی دعوا کردی؟
گفت: رفتم پیش آقای منتظری، اجازه خواستم که به جبهه بروم. میگوید: نه، من مسئول شما هستم و صلاح نیست طلاب غیر ایرانی به جبهه بروند.
بعد با ناراحتی ادامه داد: «من گوش به حرف آقای منتظری نمیدهم. امام(ره) فرمود هر کسی میتواند اسلحه بهدست بگیرد، به جبهه برود؛ من میروم».
گفتم: «خوب حقیقت میگوید.»
گفت: « نه، من میروم. گوش به حرف هیچکس هم نمیدهم. حرف امام(ره) برای من حجت است».
....
یک احساس وظیفه در او ایجاد شده بود که حتماً در جبهه حضور پیدا کند. یک روز که با او صحبت میکردم، گفت: «این جنگ، فقط جنگ بین ایران و عراق نیست، این جنگ بین ایران و کفر است. فقط مخصوص ایرانی ها نیست، اگر نگذاشتند بروم، اینگونه تکلیف از من ساقط نمیشود. به هر طریقی که شده باید بروم».
گفتم: « خوب مسئولان اجازه نمیدهند که در جنگ شرکت کنی.»
اگر امام(ره) دستور بدهد که نروم، از من ساقط میشود
گفت: «اگر امام(ره) دستور بدهد که نروم، از من ساقط میشود.»
فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد. هنوز یک هفته نشده بود که خبر شهادتش را آوردند. آن موقع، تقریباً بیست و چهار سال داشت.
از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بیشتر عمر نکرد، ولی هرروز یکقدم جلوتر بود. مسیحی بود، سنی شد، و بعد شیعه مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.
خاطرنشان میشود «ژروم ایمانوئل کورسل» پس از آنکه در فرانسه به تشیع گروید نامش را به کمال تغییر داد و برای ادامهء تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. او در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به سپاه بدر پیوست. وی سرانجام در پنجم مردادماه 1367عملیات مرصاد و در سن 24 سالگی در شهر اسلامآباد به شهادت رسید.
یکی از دانشجوهای مقیم فرانسه می گوید: اگر کمال کورسل شهید نمی شد. امروز با یک دانشمند روبه رو بودیم . شاید یک روژه گارودی دیگر.
کتاب «چهل حدیث» و «مسأله حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد.
با درج لینک یا بنر در وبگاه خود ما را یاری نمائید
یاعلی