همه چیز بود جز پیکر شهید!
یک خاکریز نسبتاً پهن بود که پیدا بود عراقیها آن را سرشکن کرده بودند و ما احتمال دادیم آن را روی بدنهای مطهر شهدا ریخته باشند. پایین خاکریز پر از آثار بچهها بود؛ قمقمه، سلاح، کولهپشتی، بستههای چای، مواد خوراکی و... اما دیدن مقداری استخوان در پایین خاکریز گمانمان را بیشتر قوی کرد.
![شهدا](http://img.tebyan.net/big/1389/09/84250620638164557998396071128684046.jpg)
یک خاکریز نسبتاً پهن بود که پیدا بود عراقیها آن را سرشکن کرده بودند و ما احتمال دادیم آن را روی بدنهای مطهر شهدا ریخته باشند. پایین خاکریز پر از آثار بچهها بود؛ قمقمه، سلاح، کولهپشتی، بستههای چای، مواد خوراکی و... اما دیدن مقداری استخوان در پایین خاکریز گمانمان را بیشتر قوی کرد.
بیل را به آنجا انتقال دادیم. برادر ناجی، از بچههای قدیمی و آچار فرانسه کمیته تفحص، مشغول به کار شد. اما هر بیل که زده میشد، با چند انفجار همراه بود، اما غالباً شدید نبود و بچهها تقریباً عادت داشتند. فقط قرار شد بچههای کاوشگر اطراف بیل، از کار فاصله بگیرند.
کار ادامه پیدا کرد، . . .