شهادت طلبی همان زندگی طلبی است

۸/۱۲۶۵
شهادت حسن زمانی فرمانده گردان حمزه سید الشهدا و
محمد رضا کارور فرمانده گردان مالک اشتر لشگر 27
محمد رسول الله
*شهادت حاج حسین خرازی
فرمانده لشگر 14 امام حسین(ع)*
یاد باد...
۰۳/۱۲/۶۲
-انفجار خط لوله نفت عراق به ترکیه
-آغاز عملیات والفجر 6
-آغاز عملیات ویژه خیبر از چند محور استان بصره
-خبرگزاری فرانسه: این نخستین بار است که ایران در یک زمان دست به دو حمله میزند.
-شهادت علی توران لو جانشین گردان مسلم بن عقیل لشگر
27 محمد رسول الله
۰۳/۱۲/۶۴
-به توافق رسیدن پانزده کشور عضو شورای امنیت درباره متن
پیشنویس قطعنامهای در مورد جنگ عراق و ایران.
-اعتراف انگلستان مبنی بر صادرات موادی به عراق که توانست برای
ساختن سلاحهای شیمیایی مورد استفاده قرار گیرد.
۰۳/۱۲/۶۵
عملیات تکمیلی کربلای 5
دیدار میخائیل یوحنا عزیز با آندره گرومیکو رئیس جمهوری شوروی در
مسکو و اظهار تمایل وی برای گسترش روابط دوجانبه.
افزایش حضور نیروی دریایی شوروی در خلیج فارس
اعلام ارسال حداقل دوبار اطلاعات محرمانه توسط اولیور نورث به ایران
پیشنهاد شرکت شوروی در یک کنفرانس در مورد افغانستان توسط
ولایتی.
بی بی سی: در نظر گرفتن شرکت شوروی در کنرافنس پیشنهادی
حاکی از یک تغییر اساسی در سیاست دولت ایران در قبال مسئله
افغانستان بشمار میآید.
مک فارلین در دیدار با کمیسیون تاور: ریگان اولین فرمان صدور اسلحه
آمریکا به ایران را صادر کرد.
درخواست عراق از شوروی برای تجهیز هواپیماهای عراقی به
سیستمهای پخش پارازیت جهت مقابله با موشکهای ضدهوایی هاوک
سام با میه یک بازرگان امریکایی: شاه فهد این ایده برخی از مقامات
دولت ریگان مبنی بر گشودن باب مراوده میان ایران و آمریکا را مورد تائید
قرارداد و عدنان قاشوقچی به عنوان نماینده وی به صورت واسطه برای
فروش تسلیحات به کار گرفته شد.
سفر ولایتی به مسکو انتقاد گرومیکو از روش ایران در حمایت از
چریکهای افغانستان.
عملیات خیبر در سوم اسفندماه سال 1362 در منطقه هور در جزایر مجنون آغاز شد، این عملیات، اولین عملیات آبی خاک رزمندگان اسلام در طول دوران دفاع مقدس بود. در این عملیات 1180 کیلومتر از زمینهای منطقه آزاد شد.
آغاز جنگ یکی از حساسترین زمانهای نبرد بود چون خیلی از افراد امید به پیروزی نداشتند و اکثراً با یأس و ناامیدی به اوضاع نگاه میکردند. زیرا دشمن موفقیتهایی در میدانهای نبرد به دست آورده
بود و شعارهایی میداد که سه روزه یا یک هفته اهداف را تصرف میکنیم، و از طرف دیگر عدم موفقیتهایی که در میدانهای نبرد میدیدیم همه اینها مأیوس کننده بود لذا این وضعیت برای بچهها زمان حساسی بود. در آن زمان مقام معظم رهبری در میدانهای نبرد حضور پیدا کردند و با خطدهی به نیروها و حمایت از گروههای پارتیزانی و چریکی به رزمندگان روحیه و توان میبخشیدند وقتی که یک رزمنده پاسدار و یا ارتشی و یا بسیجی میدیدند که «آقا» در اهواز و در میدانهای نبرد از نزدیک جنگ را اداره و کنترل و هدایت میکند اهمیت کار و ضرورت حضور در میدانهای نبرد و دفاع از انقلاب و اسلام را بیش از پیش لمس می کرد و به خودی خود روحیه می گرفت و تقویت روحی میشد و برای دفاع از انقلاب جانفشانی میکرد.
همرزم متوسلیان:دستهایی درصدد ضربه زدن به فرهنگ ایثار و شهادت هستند
به مناسبت سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و پذیرش قطعنامه 598 ، کاروانی متشکل از دانشجویان مناطق مختلف کشور با عنوان «میثاق با شهداء» برای بازدید از مناطق عملیاتی غرب راهی کردستان میشوند.
وقتیکه سردار شهید باکری در مقام یک شهردار و یک چهره تحصیل کرده در شهر بزرگ ارومیه بعد از وقوع سیل و پر شدن آب در منزل یک پیر زن بی سرپرست با تاسی از امیرمومنان علی (ع ) بدون اینکه خود را بعنوان شهردار معرفی کند شخصا اقدام به خارج نمودن آب و پاکسازی منزل می نماید. این برای مسئولان و مدیران امروز چه درسی می آموزد !
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ حماسه دفاع مقدس سهشنبه شب، آخرین دست نوشته سردار حاج "احمد کاظمی" فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران را که روز دوشنبه 19/10/84 ساعت 8 و 45 دقیقه در جریان سقوط هواپیمای جت فالکون درحوالی ارومیه به شهادت رسید، منتشر کرد.
بنابر این گزارش، دست نوشته شهید کاظمی مربوط به ? 27 ?شهریور ماه سال ? 84?و به مناسبت نیمه شعبان، میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج)، است.
متن کامل دست نوشته فرمانده شهید نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
"سلام بر شهیدان راه خدا و سلام بر دلیرمردان و شیران روز و زاهدان شب، سلام بر شهدای خطه شجاعان، مردان ایثار، مجاهدان راه خدا و یادگاران دفاع مقدس.
سلام بر همرزمان و یاوران امام (ره)، شهیدان حمید و مهدی باکری. سلام بر شما رزمندگان که یکایک ایستادهاید، پشت در پشت هم، گوش به فرمان "سید علی"، پا جای پای حمید و مهدی رو به کربلا به قدس با آرزوی مولایمان.
در آستانه زادروز میلاد منجی عالم بشریت با شما عهد میبندم که از ایستادگی و دلدادگی شما بر خود ببالم و پاسدار ارزش های والایتان باشم".
شهید احمد کاظمی در سال 1337 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون سایر جوانان، سرگرم تحصیل گردید. با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال 59 به کردستان رفت تا با رزمی بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید.
او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمت هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یکسال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت.
رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های این دلاور زمان بیاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد. در طی سالها با استفاده از مجال هایی از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.
کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری 3 مدال فتح بر سینه پر عطش شهادت ایشان نصب نمودند. وی در اواسط سال 84 از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت. این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش را نمود، زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و سرانجام در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت. اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
«شهادت» در تفکر اسلامی به معنای گذشتن از سرمایه جان و هستی خود در راه یک هدف و آرمان الهی است.
در تعریف « شهادت» در اندیشه اسلامی، آن چه که اصلالت و اهمیت دارد و در واقع محقق کننده ی حقیقت مقام شهادت می باشد، همانا انگیزه و نیت و غایت آن و وجه آگاهانه و اختیاری اش می باشد.
خدایا! تو انسان را آفریدی برای تحمل سختیها و در مسیر زندگیشان راههایی قرار دادی، راه باطل و راه حق.
خدایا! این عاشقان راه تو را در پیش گرفتهاند و در راه تو هجرت گزیدند، پس پیروزشان گردان.
پروردگارا از این که بیدار شدم و راه معشوق را پیدا کردم خوشحالم.
خدایا! خواب بودم بیدارم کردی، مریض بودم شفایم دادی، در دام نفسانیت اسیر بودم، آزادم نمودی. تشنه در کویر به دنبال آب بودم مرا به آب رساندی و سیرابم کردی.
خدایا! گرچه عمر کوتاهی داشتم اما خیلی رنج کشیدم، جسمم همانند دیوارهای فولادین و سرپوشیده روحم را حبس کرده بود و تو بودی ای خدای سبحان که دیوارهای فولادین را شکستی و مرا از گرداب هولناک دریا و از سیاه چالهای ظلمت به روشنایی رساندی و به جای این همه مشقت دنیوی، سعادت بزرگی که بالاترین درجه افتخار است به من عطا کردی.
خدایا! ریختن خونم نشانگر این است که نهال تازه شکفته انقلاب اسلامی به آبیاری احتیاج دارد تا بارور شود و ندایم نشانگر رساندن پیام لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله است و آهم نشانگر طنین دردمندان عالم است و خشمم نشانه آن است که ذلت نمیپذیرم و همیشه برای رضای خدا بر دشمنان می تازم و بازگشتم نشانگر ادای امانتی است که در راه تو و رضای تو تقدیم میشود. (انا لله وانا الیه راجعون).
من با امام خمینی (ره) میثاق بستم و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و باز زنده کنند دست از او نخواهم کشید.
خدایا: دوست دارم در حال تشنگی دشمن ستمگر تیرش را در گلویم فرود آورد. مرا از مردن باکی نیست.
خدایا! اکنون خودت میدانی چه احساسی دارم. احساس میکنم که در رکاب سیدالشهدا (ع) شمشیر میزنم و خود را در یک قدمی شهادت میبینم و هر لحظه انتظارش را میکشم.
آه، چه شیرین است لذت شهادت! آه، چقدر مشتاقم که هر چه زودتر به این جوانان شهید بپیوندم!
خدایا! « های و هوی بهشت را میشنوم، چه غوغایی، حسین (ع) به پیشواز یارانش آمده چه صحنهای چه شکوهی … »
طلبه شهید رضا حقشناس
اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار
اتل متل بچهها
که اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارن
مامان بابا رو میخواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه
وقتی که از درد سر
دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش میده به بچههاش
همون وقتی که هرچی
جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هرچی
پیشش باشه میزنه
غیر خدا و مادر
هیچکسی رو نداره
اون وقتی که باباجون
موجی میشه دوباره
دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم
بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد
شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد
میزد توی صورتش
قسم میداد بابارو
به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره میبینه
تو رو به جون بچه
بابا رو کردن دوره
بچههای محله
بابا یه هو دوید و
زد تو دیوار با کله
هی تند و تند سرش رو
بابا میزد تو دیوار
قسم میداد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار
نعرههای بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه میگفت
کشتند بچههارو
بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین
الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک میخوایم حاجی جون
بچهها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام
فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا
غنیمت َنبرده
شرافت و خون دل
نشونههای مرده
ای اونایی که امروز
دارین بهش میخندین
برای خندههاتون
دردشو میپسندین
امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یهروز به هم میرسیم
بازی داره زمونه
موج بابام کلیده
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کشته
یه روز پشیمون میشین
که دیگه خیلی دیره
گریههای مادرم
یقه تونو میگیره
بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟
شعر از زنده یاد ابوالفضل سپهر
در همان روزهای نخست شهریور ماه و پس از آنکه تقریباً تمامی اسرای ایرانی به میهن بازگشتند، بار دیگر تمامی افکار بسوی پرونده ی جواد تندگویان معطوف شد؛ محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه ی شهید محمدعلی رجایی معتقد بود که>> دفتر کار وزیر نفت در پالایشگاه و مناطق نفت خیز است ... .>> این عقیده و تفکر در شرایط آنروز ایران که ارتش تا بن دندان مسلح صدام تحت حمایت کامل قدرتهای جهانی یکه تاز میدان جنگ بود، دیدگاهی انقلابی و صد در صد کارساز و مفید بود؛ پالایشگاه آبادان در آتش می سوخت و این شهر در بحران شدیدی قرار داشت و هر لحظه حلقه محاصره ی آن تنگ تر می شد؛ دیگر مناطق جنوب کشور نیز شرایط بهتری نداشتند، فی الواقع، بحران قلب نفت ایران را در بر گرفته بود!
چند سفر با ایشان همراه بودم ایشان همیشه اصرار داشتند که به مسائلی که همکاران در پالایشگاه دارند از نزدیک رسیدگی کنند قبل از این مسافرت که منجر به دستگیری شان شد سفری کرده بودیم که از ماهشهر بازگشتیم در این سفر چون موفق نشده بودیم برویم ایشان بسیار ناراحت بودند و میخواستند به هر طریقی بروند .
وزیر نفت رجایی(قسمت دوم)
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، در تاریخ 21 تیرماه 1359 محمدجواد تندگویان با حکم وزیر نفت به سمت سرپرستی مناطق نفت خیز منصوب گردید و چندی بعد از جانب نخست وزیر وقت، آقای رجایی به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شد تازه پا به سی سال گذاشته بود به اعتقاد خبرنگاران، او خصلت های بچه های جنوب شهر را حفظ کرده بود: «صداقت، صداقت و پافشاری بر اعتقادات.» در پاسخ مصاحبه کننده ای که از او پرسید: «به اعقتاد شما، در شرایط فعلی نفت مهم تر است یا مکتب؟» گفت: «اکنون مکتب مغز این جامعه را تشکیل می دهد و نفت خونی است که باید در رگ های آن جریان داشته باشد. این ثروت ملی، یک کالای اولیه است که میزان استخراج و صدور آن دقیقا در اختیار خود ماست و صرفاً برای تأمین لوازم ضروری و غیرلوکس در کشور مورد استفاده قرار خواهد گرفت.»
و فکه ، حکایت آن وادی خشک و سوزان ... بقیع!
و فکه ، تجلی کربلا ... و صد و بیست تن صنوبر پرپر شده ی بوستان ولایت ، تجلی گران حماسه "ارواح التی حلت بفناک"!
...
...
روایت چمران از شهادت دکتر چمران
دهلاویه، پنجم فروردین 1358
نامش «خوش اخلاق» بود. آن شب نوحه «امشب شهادت نامه عشاق امضا مى شود» را چنان با شور مى خواند که اشک همه را درآورد.
نیمه شعبان سال 1369 بود. گفتیم: امروز به یاد امام زمان(عج) می گردیم. اما فایده نداشت. خیلی جست و جو کردیم. پیش خود گفتم «یا امام زمان(عج) یعنی می شود بی نتیجه برگردیم. در همین حین 5 -4 شقایق را دیدم که برخلاف شقایقها، که تک تک می رویند، آنها دسته ای روئیده بودند. گفتم حالا که دستمان خالی است، شقایقها را می چینم و برای بچه ها می برم. شقایقها را که کندم، دیدم روی پیشانی یک شهید روئیده اند. او نخستین شهیدی بود که در تفحص پیدا کردیم شهید «مهدی منتظر قائم».
و من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
در ابتدایی ترین فعالیتهای این وبلاگ جا دارد از خادم الشهدا عزیز همه برو بچه های راوی وبچه های دفاع مقدس یادی بکنیم.
امروز هم که به همت بقیه دوستان در تدارک تنظیم کامل این وبلاگ هستم خودم رو وامدار ومدیون استاد فرزانه خودم می دونم.
یاد شهید عبدالله ضابط بخیر
با همه لحن خوش اوا ئیم در بدر کوچه تنهائیم
ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر نغمه تو از همه پر شور تر
کاش که همسایه مامی شدی مایه اسایه ما می شدی
کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی
هر که به دیدار تونایل شود یک شبه حلال مسایل شود
با همه دردسرهایی که توزندگی ادمها هست چقدر خوبه که ادم کمی هم به فکر اونهایی باشه که الان به خاطر خیلی از اعمال ورفتار اونها الان داره راحت زندگی میکنه.
اشتباه نکنید نمیگم تمام زندگی رو وقف اونها کنیم فقط میگم خوبه انسان کمی قدر شناس باشه. میگم وقتی رو هم اختصاص بدیم برای دیدنشون،برای گوش کردن به حرفهاشون، برای نشستن کنارشون، یا حتی فقط نگاه کرده بهشون، کاش این فاصله میان نسلها وجود نداشت،
کاش ...
گرعاشق صادقی ز مردن مهراس مردار بود هر انکه او را نکشند
سلام بر رهپویان وصال
سلام بر رهروان امام
این وبلاگ به تازه گی شروع به کار کرده وبرای مطالب خود از تمامی آنهایی که احساس می کنند ارزشهای ناب انقلاب در حال فرسایش اند دعوت می کند تا مطالب ناب در مورد دفاع مقدس ودیگر مطالب دینی و مذهبی خود را به این وبلاگ ارسال نمایند.
یا علی